شهید حسین خوشبخت

شهید حسین خوشبخت
فرزند: محمد
تاریخ تولد :1342
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 7/12/62 جزیره مجنون (عملیات خیبر)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهر قهرمان پرور تبریزدر تاریخ 1/1/1342 شاهد به دنیا آمدن فرزندی رشید به نام حسین بود. او در سن 7سالگی به مدرسه رفت وتا کلاس پنجم ابتدائی در مدارس روزانه وتا سوم راهنمائی در کلاس شبانه درس خواند.وی بنا به توصیف یاران، دارای اخلاقی پسندیده ورفتاری نیکو بود. و درداخل و بیرون خانه همه از دیدارش خرسند بودند. وی قبل از اینکه به سن بلوغ برسد همیشه ازجام زلال نماز سیراب می شد و روزه می گرفت و در اوقات بیکاری قرآن می خواند. همین که انقلاب شروع شد از اول انقلاب در مسجد محل، به فعالیت پرداخت وبعداز آن حدود 3سال در سپاه پاسداران مشغول خدمت شدو در مدت این سه سال یک بار به جبهه رفت و در عملیات پیروزمند« فتح المبین» شرکت کرد و مجروح شد. بالاخره شهید خوشبخت در بار دوم اعزامش به دیار مردانگی و شرف در عملیات «خیبر» در «جزیره مجنون» به فیض شهادت نائل گشت.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
حمد وسپاس بیکران برخداوندی که انسان را ازنیستی به هستی در آورد وجز او مدبّر و آفریننده ای نیست و بازگشت همه به سوی او می باشد.پروردگارا ! ضمن شکر گذاری عاجزانه به درگاه عالم پناهت که به ما توفیق لیاقت وسربازی وجانبازی عنایت فرموده ای ومارا به راه راست هدایت فرموده ای ،اظهار می دارم که:" بار الها هیچ چیز به جز جانم ندارم که در راهت هدیه دهم وفدا کنم "خدایا عذرم را بپذیر واز گناهانم در گذر ومارا از سربازان اسلام قرار بده وشهادت را برای ما نوش بفرما. مادرم،خودرا منزه بدار وبرای برادران وخواهرانم، مخصوصا در جهت تربیت، خیلی کوشش بنما وبرایم گریه نکن، چراکه شهدا، نمرده اند بلکه به گفته خداوند متعال:« در نزد او روزی می خورند.»
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید حسن غفاریان

شهید حسن غفاریان

تاریخ تولد :1336
محل تولد : تبریز‍‍» محله عباسی»
تاریخ ومحل شهادت : 5/12/1362 جزیره مجنون (عملیات خیبر)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید حسن غفاریان در سال 1336 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پس از طی دوران تحصیل در سال 1355 به خدمت سربازی رفت و در سال 56 از طرف حکومت طاغوت مامور اجرای حکومت نظامی در تبریز شد، ولی هرآن از انجام این ماموریت های مخوف سر باز می زد تا اینکه در اوج حرکت انقلاب به فرمان رهبرش اسلحه را زمین گذاشت وبه آغوش ملت برگشته وبه تهران رفت. بعد از پیروزی انقلاب دوباره به خدمت مقدس سربازی بازگشته ودر منطقه کردستان خدمت را به پایان رسانید. سپس درحالی که برای دیدار خانواده ی برادرش عازم ارومیه بود به دست ضد انقلابیون دستگیر وروانه زندان شد وپس از سه روز آزار وشکنجه آزاد شد. اودر میان خیل فرزندان انقلاب همت کرد ودر صحنه ی مقاومت سپاه وبسیج وکلاسهای قرآن وایدئولوژی حضوری پویا یافت. او باشرکت در امور تربیتی در سنگر مدرسه نیز رسالت خویش رابا جدیت ادامه داد وباشروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شده ودر عملیاتهای «فتح المبین »،«مسلم ابن عقیل» و«والفجر» در منطقه جنوب عرصه را بردشمن خونریز تنگ نمود وسرانجام در عملیات«خیبر» به شهادت رسید.
مناجات نامه
پروردگارا تو را شکر میکنم که ما را آفریدی وتورا شکر میکنم که مرا انسان آفریدی وحمد تورا میگویم که توفیق مسلمان شدن را به من عنایت فرمودی ودر این مسلمانی طوق شیعه بودن را بر گردنم انداختی . مرا ببخش که لیاقت ذره ای از این نعمتها را در خود ایجاد نکردی ولی تو خود بهتر میدانی که عاشقت هستم .
میدانم که شایسته رفتن به راه سرخ مردان پاک نیستم اما به لطف وعزمت بیکرانت امیدوارم .

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
برادران وخواهران اگر راستش را بخواهید دراین غربتکده بسی دلتنگم ودلم هوای شماوبزم آشنادارد. هر لحظه بانگ الرحیل از قافله شهیدان به گوش می رسد که ای غربتیان خاک نشین این ظلمتکده نه جای دل بستن ،واین سراب نه لایق دل بستن است. پنبه از گوش در آورید که حسینیان زمان به عشق رهسپارند وپیر خمین خلوت انس است.برای کسانی که از رفتن من دلتنگ می شوند مخصوصا مادروهمسرم وبرادران وخواهرانم عرض می کنم هروقت به یاد من افتادید دو رکعت نماز حاجت به جای آورید واز خداوند سمیع بخواهید که امام رابرای
اسلام تا انقلاب مهدی (عج)حتی کنار مهدی (عج)حفظ فرمایدکه هزاران ،فدای یک لحظه عمر ایشان باد ؛اوکه ما را از خاک ذلت واز لجن زار دنیا به سوی کوی آشنا- آنجا که ملکوتیان ندای هزار شهید سرداده اند- رهنمون ساخت. از برادران حزب الهی می خواهم در تمام کارها نیت خود را خالص برای خدا قرار دهندواز کارهائی که نمود ظاهری دارد بپرهیزند.

هرکه بی سروسامان شد در راه دوست در دیار دوست سامانش دهند

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید علیرضا هاشمپور

شهید علیرضا هاشمپور
فرزند: علی
تاریخ تولد :1344
محل تولد : روستای چایکندی از توابع شهرستان اهر
تاریخ ومحل شهادت : 22/11/64 عملیات والفجر 8

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
روحانی شهید حجت الاسلام علیرضا هاشمپور در تیر ماه 1344 در یک خانواده مذهبی ومستضعف چشم به جهان گشود. هنوز یک سال از ولادتش نگذشته بود که خانواده اش در اثر فشار خان ها وفئودال های منطقه مجبور به مهاجرت،به تبریز شد.دوره ی بلوغ او با آغاز انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی همزمان گشت و او با اینکه سن زیادی نداشت لیکن با قلبی مملو از عشق به اسلام و امامش ،همراه با امت حزب ا... فعالیتهای سیاسی خودرا آغاز نمود وچندین بار در حین تظاهرات توسط مامورین رژیم دستگیر و به سبب کمی سن آزاد شد. شهید علاقه وافری به فراگیری معارف اسلامی وتحصیل قرآن وحدیث داشت ، به طوری که چندین بار توسط اساتید خود مورد تقدیر و تشویق قرار گرفت. وی به سبب علاقه ی شدیدی که نسبت به مکتب وحی داشت به حوزه ی علمیه رفت. هرچه علم او افزون می شد میل به تعالی وصعود به درجات عالیه در او بالا می گرفت و او راه رسیدن به این درجات ملکوتی را در جبهه های نور علیه ظلمت یافت. در پی این خواهش روحانی در سال 63 به مدت سه ماه به سوی تجلی گاه عشق شتافت وپس از اتمام ماموریت به حوزه بازگشت، او برای دومین بار درسال 1364 به جبهه رفت اما این بار به شوق وصال ولقاء معشوقش گام برمی داشت ،موقع رفتن با همه اهل خانواده خداحافظی نمود. به طوریکه گویا دیگر آنها را نخواهد دید . او رفت تا در عملیات «والفجر 8» توانست تن خاکی و روحش را به ملکوت اعلی پیوند دهد.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
خدایا ! چگونه وصیت بنویسم در حالی که سرتاپا گناهم. بنده خجل وشرمنده ام . یا حسین ! یا علی اکبر ! یا ابوالفضل شفاعت ، بار الها من خود می دانم که چه کاره بوده ام، چه معصیت هایی که من مرتکب شده ام چه گناهانی که من حین ارتکاب از تو خجالت نکشیده ام در حالی که اگر در نزد بنده ای انجام می دادم تا ابد سربلند نمی کردم ،ولی با این همه گناه ومعصیت وعصیان از رحمت بیکران تو نا امید نیستم. من بنده روسیاهی بودم که تو مرا اکثر اوقات خوب وتمیز جلوه دادی ودر میان مردم آبرو بخشیدی ، شکر میکنم تو را در قبال این مهربانی تو راه توبه وبازگشت را به روی بنده گانت بازکردی ومن هم با چشمی گریان ودلی پشیمان ، با گذاشتن پیشانی ام به خاک ، اعلام ذلیلی میکنم .
خدایا من تفنگ به دست گرفتم تا قلب دشمن تورا بشکافم اما هرگز متکی به تفنگ وگلوله ونارنجک وابزار دیگر نیستم . تنها تورا یاور ومدد کار میدانم وبه آیه شریفه " وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی " 1 وما از صمیم قلب اعتقاد دارم دیگر فرصت خیلی کم است چند ساعت دیگر حمله سرنوشت سازی آغاز خواهد شد همه امید پرواز دارند وشهادت بال وپر است برای پرواز ، خوشا بحال کسانیکه میزبانشان خداست واولیای خدا .
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

1 - سوره انفعال آیه 17 " چون تو تیر افکندی نه بلکه خدا افکند "

شهید علی اکبر ضیاءآذر

شهید علی اکبر ضیاءآذر
فرزند: رحیم
تاریخ تولد :1338
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 13/8/62 (عملیات والفجر 4)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهیدعلی اکبر ضیا آذر در آذر ماه 1338 در شهرستان تبریز در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد که با تبعیت از سرور آزادگان او را علی اکبر نام نهادند. از خصوصیات این شهید می توان به تواضع اخلاقی وی اشاره کرد ، به طوری که آثاری از ریا وکبر در اونبود. با استعداد خاصی که داشت تحصیلات خودرا با وجود مشکلات زیاد به سرعت ادامه داد ودرپی کسب معارف اسلامی با قرآن ونهج البلاغه مانوس شد وبا شرکت مداوم در برنامه های مسجد شعبان تبریز وبا الهام از رهنمودهای شهیدآیت ا... قاضی طباطبایی -که نماینده وقت امام در تبریز بودند- خط اصیل انقلاب را با تمام وجود درک کرده ودر تداوم وتحکیم آن کوشش کرد. در نیمه دوم سال 1357 وارد دانشگاه شد ودر رشته مهندسی راه وساختمان دانشکده فنی تبریز مشغول تحصیل شد.با شروع جنگ درحالی که قلبش در عشق ورود به سپاه وفعالیت خالصانه وعاشقانه در آنجا می تپید وارد سپاه گردید ودراین فرصت به همراه جمعی از برادران و همرزمانش به جبهه« سوسنگرد »اعزام شد وبه میعادگاه عشق شتافت وعاشقانه در مراحل سه گانه عملیات« والفجر 4 »شرکت کرد واز خود رشادت های زیادی نشان داد.سرانجام در13آبان سال 1362 مصادف با محرم 1404 در مرحله سوم این عملیات به آرزوی دیرین خود رسید وبه لقا، ا... پیوست.


(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
در رابطه با افرادی که این وصیت را می خوانند حرفم این است که تنها راه سعادت وگذشتن از این منجلاب ها و پرتگاه ها که در لحظه لحظه زندگی وجود دارد،فقط وفقط اطاعت بی چون وچرا از ولایت فقیه که هم اکنون امام امت هستند می باشد.درابطه با خانواده ام : با اینکه چیزی از لحاظ دارایی ندارم ولی هرچیز که متعلق به من است مال مادرم می باشد و او هر طور صلاح دانست باآنها رفتار کند.اما آنها که مسئول دفن من هستند مانع گریه مادرم نشوندوجنازه ام را به او نشان بدهند.به امید آنکه تمام اعمالمان فقط برای خدا باشد.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید علی ابوالحسنی

شهید علی ابوالحسنی

تاریخ تولد :1341
محل تولد : خوی
تاریخ ومحل شهادت : 13/8/62 (عملیات والفجر4)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید علی ابوالحسنی در روز عاشورای حسینی در خانواده ای مذهبی متولد شد تا عاشورایی شود وحسین وار از حریم ایمان وعقیده پاسداری نماید .ایشان در زمان انقلاب بسیار فعال بودند وراهپیمایی ها تجلی گر خروش وفریادهای انقلابی اوبود. وی بعداز انقلاب اسلامی بیشتر احساس مسئولیت کرده ، ضمن فعالیت های انقلابی خویش، تحصیل را نیز تا سوم متوسطه ادامه دادند وسپس با آغاز جنگ تحمیلی روانه جبهه های جنگ شد ودر سال 61 وارد سپاه گردید وپس از آموزش در اردوگاه حر دوباره روانه جبهه شد وپس از آنکه مسئولیتی بردوشش سنگینی نمود، در عملیات «والفجر 4 »شرکت نموده وبعد از رشادتهای فراوان به آرزوی دیرینه اش نایل آمد.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
برادران وخواهران عزیز ! وصیت تمامی شهیدان وصیت نامه من است. ای منافقان بدانید که انسان خطا کار است وخوشا به حال آن خطاکار که زود توبه کند. ملت شریف ایران شما هم مطمئن باشید که پیروز وموفق هستید ولی باید مواظب اعمال ورفتار وکردار وگفتار خودتان باشید وگرنه شما هم منحرف خواهید شد. برادران وخواهران گرامی به نظر من هیچ چیز قلب شفاف را لکه دار نمی کند مگر سوءظن وغیبت؛ بخصوص سوءظن که فراهم کننده غیبت است .بپرهیزید از این گونه اعمال بد. همیشه از روحانیت بخصوص حضرت امام خمینی حمایت کنید. نماز جماعت را هر چه باشکوهتر به پادارید.جوان های مومن ومبارز! از هرگونه گروه گرایی بپرهیزید وبه همدیگر تذکر دهید .انتقاد پذیر باشید به بزرگان احترام کنید وبه کوچکترها محبت کنید.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید شکور خیری چورس

شهید شکور خیری چورس

تاریخ تولد :1345
محل تولد : خوی
تاریخ ومحل شهادت : 14/8/62 ( عملیات والفجر 4 )

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید شکور خیری در سال 1345 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. وی با وجود سن کمی که داشت قبل از انقلاب دوشادوش سایر اقشار پشت سر امام امت حرکت نموده وتا حصول پیروزی از پای ننشست وپس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در کنار فعالیت های آموزشی وادامه تحصیل خود، در بسیج نیز ثبت نام کرده وپس از طی دوره های نظامی راهی مناطق جنگی گردید ودر عملیات «رمضان» شرکت کرده واز ناحیه پا مجروح شدندوپس از کمی بهبودی باز رایحه ی خروش جنگ اورا مست نموده به سوی خودکشید؛تا اینکه در تاریخ 14/8/62 پس از نبرد دلاورانه مقابل دشمن متجاوز در عملیات «والفجر4» به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
ای خدای جهانیان! گواه باش در این دنیا به ظاهر در تنهایی رفتیم ولی تورا بهترین دوست یافتیم .پس مرا بسوی خود فراخوان . شاهد باش که از تمام مظاهر مادی بریدم وبه تو پیوستم. خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی خسته شدم ، بلکه می خواهم گناهانی را که انجام داده ام بوسیله رنج کشیدن در راه تو وبا ریختن خونم به خاطر تو پاک گردد.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید رضا لطفی وند

شهید رضا لطفی وند

تاریخ تولد : 1347
محل تولد : تبریز

((گوشه ای از زندگینامه شهید))
شهید محمدرضا لطفی وند در سال 1347 در شهر تبریز دیده به جهان گشود. او از بچگی شیفته ی نماز وروزه بود و به نماز و قرآن علاقه بسیاری داشت و از فرموده های خدا و پیامبر و امام اطاعت می نمود . ایشان تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و با شروع انقلاب به موج جماعت بیدار پیوست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مسجد محل به طور فعالانه حضور پیدانموده و هسته مقاومت مسجد را تشکیل داد. بعد از شروع جنگ تحمیلی دوره آموزش نظامی دید ودر جبهه «کردستان» سه ماه با دموکرات ها مبارزه کرد. ایشان در سال 1360 واردسپاه شد ودر عملیات های «والفجر1»و« مسلم بن عقیل» شرکت کرد ومجروح شد. وی پس از حصول سلامتی به خدمت خود در سپاه ادامه داد ودر عملیات عظیم «خیبر»بعد از نبردی دلاورانه با دشمن بعثی ،به دیدار معشوق شتافت.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
خدایا مرا ببخش و از گناهانم درگذر ، خدایا ما با تو پیمان بسته ایم که تا پایان راه برویم و بر پیمان خویش هم چنان استوار هستیم .خدایا" من با امام خمینی پیمان بسته ام و به او وفادارم؛زیرا که او به اسلام وقرآن وفادار است واگر چندین بار مرا بکشند وزنده ام گردانند دست از اونخواهم کشید ."ای مسلمانان از شما می خواهم که همیشه پیرو امام امت باشید وگوش به فرمان او دهید وهمیشه اورا پشتیبان باشید که پشتیبانی از او در حقیقت پشتیبانی از پیامبر وامامان معصوم است . حضور خودرا در صحنه ی انقلاب حفظ کنید ونگذارید منافقان کوردل به انقلاب ضربه بزنند وهمیشه دعاگوی رهبر انقلاب باشید.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید ایوب یلدوغی

شهید ایوب یلدوغی
فرزند: اسماعیل
تاریخ تولد :1347
محل تولد : ممقان
تاریخ ومحل شهادت : 28/10/64 جنوب

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
در مورخه 6 آذر ماه 1347 در محله ای فقیرنشین واقع در روستای ممقان فرزندی بنام ایوب دیده به جهان گشود، فرزندی که آمد تا سرباز راستین امام زمان (عج) گردد. شهید پس از طی دوران کودکی به همراه خانواده اش به تبریز آمد . ایوب از ابتدای نوجوانی علاقه زیادی به هیئت های عزاداری داشت واز کودکی از حضور پدرش استفاده می کردوبه بیشتر مسائل سیاسی ومذهبی آگاهی داشت. او به مدت چند سال در بخش فرهنگی مسجد قائم آل محمد(عج) فعالیت داشت. این شهید بزرگوار اخلاق عجیبی داشت به طوری که همه را بهتر از خود می دانست وسعی می کرد از دیگران بهره مند گردد . ایوب به یادگیری قرآن اهمیت فراوان می داد و برای یادگیری آن به ستاد تبلیغات می رفت وموقعی که قرآن تلاوت می کرد همه از صدای دلنشین او استفاده می کردند. شهید عزیز پس از آغاز جنگ تحمیلی خیلی سعی می کرد به جبهه برود ولی به علت کمی سن موفق نمی شد. بالاخره در مورخه 18/5/64 ، سعادت حضور در مقصد امیدش نصیبش شد وبارها با ترک مدرسه وزندگی بسوی جبهه حرکت کرد .درآخرین دیدارش در جریان دفع پاتک نیروهای عراقی در اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر، بارویی خندان به شهادت رسید.


(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
آری برادران ! جنگ بین اسلام وکفر از اولین روز خلقت ؛چنان که می دانید ما بین هابیل وقابیل در افتاد والبته هابیل مظلوم رفت ولی بر فرزندان حضرت آدم وحوا آموخت که خون مظلوم در زمین خواهد جوشید. وصیت می کنم که در هر حال پیرو قاطع ولایت فقیه باشیدواگر من شهید شدم اسلحه من را در دست گیرید تا دشمن بداند که کار برای خدا دلسردی ندارد. ودر آخر از همه کسانی که آنها را اذیت کردم می خواهم مرا حلال کنند.
«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار»

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید خلیل رحیم پور

شهید خلیل رحیم پور
فرزند: علی
تاریخ تولد : 1336
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 12/8/62 پنجوین (عملیات والفجر4)

((گوشه ای از زندگینامه شهید))
شهید خلیل رحیم پور در سال 1336 در یک خانواده مذهبی وفقیر چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را در دبستان هاشمی و دوران دبیرستان را در مدرسه شهاب سپری کرد. ایشان هم زمان با تحصیل کار می کرد .به خدمت سربازی رفته بود که بنا به فرمان امام پادگان را رها نمود .زیباترین لحظه های زندگی اش را در راهپیمایی ها تجربه می کرد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید وپس از آن بنا به دستور امام به خدمت سربازی برگشت وپس از اتمام سربازی دوباره به تحصیل ادامه داد ومدرک دیپلم گرفت .باشروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل شتافت .ایشان در جبهه های زیادی از جمله دزفول ،سوسنگرد و... به عنوان آر پی جی زن شرکت کرد. ودر عملیاتهای« 26 المهدی »،«طلوع فجر» و«فتح المبین» و«بیت المقدس»شرکت نمود وچندین مرتبه نیز به شدت مجروح شد تا اینکه بالاخره در عملیات «والفجر 4» در مرحله سوم در اثر اصابت ترکش خمپاره به آرزوی دیرینه اش نائل گردید.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
شکروسپاس خداوندی راکه به ما جان داد ،تا فدای دینش کنیم و به ما رهبری عطا فرمود وبه وسیله این رهبر مارا به راه راست هدایت فرمود. ای برادران وخواهران که وصیت نامه من ودیگر شهدارا می خوانید ویامی شنوید در مورداین وصیت نامه ها تعقّل وتفکّرکنید.از همه شما برادران می خواهم که دراینجاکمی فکرکنید واز خودسئوال کنید که این ها ،شهدا، که رفتند روی چه هدفی رفتند وما که زنده ایم چه باید کنیم ؟ اولین وصیتی که به شما دارم ، این است که :«دل از دنیا برکنید ،که دنیای مادی ارزش دل بستن ندارد.این دنیا محل امتحان وآزمایش است.» دیگر وصیتم به دوستانم هست :"سعی کنید بدون اطلاع از مسئله ای اظهارنظر نکنید که این برای شما خیلی گران تمام می شود. سعی کنید که به همدیگر حسن ظن داشته باشید نه سوءظن و درآخرازشما می خواهم سعی کنید به وصیت نامه های شهداعمل کنید."
آنان همگی کشیده قامت بودند سر گرم نبرد واستقامت بودند

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید رضا آذر آبادی حق

شهید رضا آذر آبادی حق
فرزند: حسن
تاریخ تولد :1341
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 1362 جزیره مجنون (عملیات خیبر)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
معلم شهید رضا آذر آبادی حق در سال 1341 در محله شهریار «شهید شهری» تبریز چشم به جهان گشود. وی دوره ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه شهریار و دوره متوسطه را در دبیرستان فردوسی سپری کرد و سپس به دانشسرای تربیت معلم راه یافت و بعد از اخذ مدرک در روستای «اشتلق سفلی» به تدریس پرداخت. وقتی حضور در جبهه های حق بر علیه دشمن از جانب رهبر کبیر انقلاب اسلامی واجب اعلام شد،بدون هیچ وقفه ای عازم جبهه شد و در عملیات«خیبر» که بارمز «یا رسول ا...(ص) » شروع شده بود ،همراه بابرادرش هم رکاب و همدوش در عرصه ای جانانه به نبرد پرداخت و در این کشاکش مقدس جهاد، شربت شهادت را به کام جان نوشید.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
با درود وسلام به پیشگاه حضرت مهدی (عج) ونایب بر حقش حضرت امام خمینی.
من این راه را در نهایت آگاهی و کمال آزادی انتخاب کرده ام که برای جلب رضای خداوند تبارک وتعالی صورت گرفته است .پدر ومادر، برادران وخواهران من! بدانید هدف اصلی من وشهیدان اسلام ،حفظ اسلام است.نهایت تلاش ما اعتلای کلمه طیبه ی «لا اله الا ا...» ورسیدن به خداوند است. به خاطر بسپارید که در قبال اسلام همگی مسئولیم و باید این وظیفه الهی را به نحو احسن به پایان برسانیم .
تقاضایی که از شما دارم این است که همیشه حامی و پشتیبان انقلاب اسلامی باشید ،پشتیبان ولایت فقیه باشید ، سخنان امام عزیز را به دقت گوش داده و به آن عمل کنید ،در اجتماعات مذهبی ، مراسمات دعای کمیل ، راهپیماییها ، نماز جمعه ، مخصوصا نمازهای جماعت شرکت داشته باشید و وحدت اسلامی خودتان را حفظ کنید .ارتباط نزدیکی را با خانواده شهداء اسراء مفقودین وجانبازان داشته باشید .
((روحش شاد وراهش پر رهرو))