شهید فیروز عابدی

شهید فیروز عابدی
فرزند: علی
تاریخ تولد :1348
محل تولد : بناب
تاریخ ومحل شهادت : فاو

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید فیروز عابدی در سال 1348، درشهرستان بناب در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود . بنا به گفته مسئولین وقت سپاه ومردم منطقه ، خانه پدری شهید در طول جنگ مثل یگ پایگاه اعزام نیرو بود .ایشان در طول دفاع مقدس همیشه در جبهه ها به سر می برد .در دوران راهنمایی درس خودرا رها کرد و به طرف جبهه ها شتافت وبعد از چندین عملیات و ماموریت ، در عملیات «والفجر8 » مجروح شد. ایشان بعد از چند روز بستری شدن در بیمارستان اهواز به خانه مراجعت وبعداز دیدار با پدر ومادر وخانواده ی خود بعد از 48ساعت به منطقه «فاو» مراجعه کرده ودر ادامه عملیات «والفجر 8 »، طی پاتک سنگین دشمن ،با دلاوریهای زیادی که از خود به یادگار گذاشت در بستری از خون آرمید.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
باسلام به محضر مبارک آقا امام زمان (عج) ونائب بر حق او امام امت ، ابراهیم زمان ، خمینی کبیر و امت شهید پرور وخانواده شهدا و مجروحین جنگ تحمیلی
برادران وخواهران عزیز ، در فکر تقویت صفوف لشکریان اسلام باشید ، زیرا تنها پیام شهدا تقویت جبهه ها وآزادی کربلا وقدس عزیز است . ما همگی مدیون اسلام وقرآن هستیم.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید ابراهیم عبادی آذر

شهید ابراهیم عبادی آذر
فرزند: حمید
تاریخ تولد :1347
محل تولد : مراغه ( روستای ورچوی )
تاریخ ومحل شهادت : شلمچه
(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید ابراهیم عبادی آذر در سال 1347 در شهر مراغه چشم به جهان گشود. ایشان تحصیلات خود را تا مقطع سوم نظری ادامه داد. بعد از انقلاب اسلامی ، ایشان در ستاد تبلیغاتی فعالیت داشتند. همیشه به اطرافیان خود سفارش میکرد :" برادران من امام را تنها نگذارید ومبادا بگذارید سلاح شهیدی روی زمین بماند ". زمانی که هم کلاسیهایش شهید شدند دیگر طاقت در خانه ماندن را نداشتند وخیلی زود به جبهه شتافتند . ایشان در عملیاتهای زیادی شرکت داشتند از جمله عملیات« بدر» ، «والفجر 8 »وعملیاتهای «کربلای 4و5 » که در نهایت در عملیات« کربلای 5 »پس از دلاوریهای زیاد در اثر اصابت گلوله به آرزوی دیرینه ی خودرسیدند و به لقاء ا... پیوستند.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
با سلام به پیشگاه مقدس امام عصر (عج) ونائب بر حقش امام خمینی ،ای امت حزب ا... برادران وخواهران عزیز ! قدر این جنگ را بدانید، چون این جنگ نعمت بزرگی است که خداوند به ما داده است وخداوند از این طریق مو منین را به امتحان می کشد . اکنون امام حسین (ع) در جبهه هاست وطلب کمک می کند ،پس مسئولیت سنگینی بر گردن شما امت حزب ا... است ؛باید رسالت زینبی خود را در رساندن پیام خون شهیدان به سایر ملل جهان به انجام برسانید و به همه جهانیان ثابت کنید که تنها در کنار مکتب اسلام است که انسان می تواند به سعادت ونیک بختی دنیا وآخرت برسد.

((روحش شاد وراحش پر رهرو))

شهید احد عظیم زاده

شهید احد عظیم زاده



(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
با تقدیم سلام ودرود فراوان به پیشگاه حضرت ولی عصر(عج) ونائب بر حقش امام خمینی
اینجانب احد عظیم زاده با ایمان به خدای یکتا قدم دراین راه میگذارم ودر این راه مقدس فقط از خدای یکتا کمک میخواهم .برادران وخواهران ، ای وارثان شهیدان به خون خفته، من از شما خواهش دارم که همیشه پیرو ولایت فقیه ورهبریت امام خمینی باشید.
ای خواهران وبرادران در هر سنگری که هستید خوب کار کنید وسنگر خود را یک لحظه هم خالی نگذارید. ای برادران هر چقدر توان دارید به یاری رزمندگان اسلام بشتابید وای خواهران شما زینب زمانه باشید وپیام شهیدان را به گوش آنهایی که در خواب غفلت هستند برسانید.ای ملت عزیز ایران همیشه مسجدها را پر کنید واز جنگ نهراسید.


((روحش شاد وراحش پر رهرو))

شهید بقیه الله عبادی

شهید بقیه الله عبادی
فرزند: یعقوب
تاریخ تولد :1341
محل تولد : خلخال ( روستای منامون )
تاریخ ومحل شهادت :1362 ( عملیات والفجر4 )

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید بقیه الله عبادی در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. وی دوران ابتدایی را در روستای منا مون با موفقیت به پایان رسانید ودر دوران راهنمایی که مقارن با انقلاب شکوهمند اسلامی بود همراه با درس در تظاهرات و راهپیما یی ها حضور فعالی داشت . مردی خوش بصیرت و خوش رفتار بود و در سال 1361 به عضویت سپاه در آمد و در سال 1362 ، در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین شرکت کرد و به دای حق لبیک گفته و به شهادت رسید.

((روحش شاد وراحش پر رهرو))

شهید حسن غفاریان

شهید حسن غفاریان

تاریخ تولد :1336
محل تولد : تبریز‍‍» محله عباسی»
تاریخ ومحل شهادت : 5/12/1362 جزیره مجنون (عملیات خیبر)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید حسن غفاریان در سال 1336 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پس از طی دوران تحصیل در سال 1355 به خدمت سربازی رفت و در سال 56 از طرف حکومت طاغوت مامور اجرای حکومت نظامی در تبریز شد، ولی هرآن از انجام این ماموریت های مخوف سر باز می زد تا اینکه در اوج حرکت انقلاب به فرمان رهبرش اسلحه را زمین گذاشت وبه آغوش ملت برگشته وبه تهران رفت. بعد از پیروزی انقلاب دوباره به خدمت مقدس سربازی بازگشته ودر منطقه کردستان خدمت را به پایان رسانید. سپس درحالی که برای دیدار خانواده ی برادرش عازم ارومیه بود به دست ضد انقلابیون دستگیر وروانه زندان شد وپس از سه روز آزار وشکنجه آزاد شد. اودر میان خیل فرزندان انقلاب همت کرد ودر صحنه ی مقاومت سپاه وبسیج وکلاسهای قرآن وایدئولوژی حضوری پویا یافت. او باشرکت در امور تربیتی در سنگر مدرسه نیز رسالت خویش رابا جدیت ادامه داد وباشروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شده ودر عملیاتهای «فتح المبین »،«مسلم ابن عقیل» و«والفجر» در منطقه جنوب عرصه را بردشمن خونریز تنگ نمود وسرانجام در عملیات«خیبر» به شهادت رسید.
مناجات نامه
پروردگارا تو را شکر میکنم که ما را آفریدی وتورا شکر میکنم که مرا انسان آفریدی وحمد تورا میگویم که توفیق مسلمان شدن را به من عنایت فرمودی ودر این مسلمانی طوق شیعه بودن را بر گردنم انداختی . مرا ببخش که لیاقت ذره ای از این نعمتها را در خود ایجاد نکردی ولی تو خود بهتر میدانی که عاشقت هستم .
میدانم که شایسته رفتن به راه سرخ مردان پاک نیستم اما به لطف وعزمت بیکرانت امیدوارم .

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
برادران وخواهران اگر راستش را بخواهید دراین غربتکده بسی دلتنگم ودلم هوای شماوبزم آشنادارد. هر لحظه بانگ الرحیل از قافله شهیدان به گوش می رسد که ای غربتیان خاک نشین این ظلمتکده نه جای دل بستن ،واین سراب نه لایق دل بستن است. پنبه از گوش در آورید که حسینیان زمان به عشق رهسپارند وپیر خمین خلوت انس است.برای کسانی که از رفتن من دلتنگ می شوند مخصوصا مادروهمسرم وبرادران وخواهرانم عرض می کنم هروقت به یاد من افتادید دو رکعت نماز حاجت به جای آورید واز خداوند سمیع بخواهید که امام رابرای
اسلام تا انقلاب مهدی (عج)حتی کنار مهدی (عج)حفظ فرمایدکه هزاران ،فدای یک لحظه عمر ایشان باد ؛اوکه ما را از خاک ذلت واز لجن زار دنیا به سوی کوی آشنا- آنجا که ملکوتیان ندای هزار شهید سرداده اند- رهنمون ساخت. از برادران حزب الهی می خواهم در تمام کارها نیت خود را خالص برای خدا قرار دهندواز کارهائی که نمود ظاهری دارد بپرهیزند.

هرکه بی سروسامان شد در راه دوست در دیار دوست سامانش دهند

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید رضا عباس نژاد

شهید رضا عباس نژاد
فرزند: علی
تاریخ تولد : 1341
محل تولد : ورزقان (روستای اوستاشا)
تاریخ ومحل شهادت : 26/10/66 منطقه ماووت
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
خدایا دیده های ما را ازنورجلالت روشنی بفرما. بارالها ! اگر چه، وقتی به ملاقات خودم با تو فکرمی کنم می دانم که گناه می کردم ولی تو خود فرموده ای که بخشنده ای وما به آن امیدواریم.
بارالها !چه بندگانی که از این باب رحمت به دیدارت شتافتند .خدایا گناهان ماراببخش ومارا ازصالحان قراربده ،خدایا شهادت در راه تو اولین وبزرگ ترین آرزوی ماست.
خدایا برما رحم کن ،وجلال خودرا در سیمای ما جلوه گرفرما وقبرمان راکه خانه ابدی ماست در کنار قبور شهدا قرار ده و لقب پرافتخار پاسداری را به ما مفتخر بگردان.«آمین»
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید جواد عبدالمحمدی

شهید جواد عبدالمحمدی
فرزند: علی
تاریخ تولد :1341
محل تولد : آذرشهر
تاریخ ومحل شهادت : 13/8/62 بانه (والفجر 4)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهیدجواد عبدالمحمدی در سال 1/11/41 در خانواده ای متدین ومتعهد چشم به جهان گشود .تا رسیدن به سن تحصیل دوران پر جنب وجوش کودکی را سیر نمود وپا به مدرسه گذاشت .16 ساله بود که جرقه های انقلاب شکوهمند اسلامی در نقاط مختلف کشور در حال شکل گیری بود، اوهمدوش با امت همیشه در صحنه ،به مبارزه با دژخیمان نظام طاغوتی برخاست وبرای تحکیم پایه های انقلاب از هیچ کوششی دریغ نورزید.با آغاز جنگ، داوطلبانه در سال 61 به فرمان مقدس رهبر کبیر انقلاب اسلامی لبیک گفت ومشتاقانه به جبهه ها شتافت .اودر منطقه گیلانغرب همچون سد عظیم در برابر متجاوزین ایستادگی نمود واز ناحیه سر وبازو براثر اصابت ترکش مجروح گردید.شهید به خاطر علاقه به حفظ وحراست از آب وخاک وناموس وشرف میهن اسلامی، از همه بالاتر آرمان های مقدس اسلام به عضویت سپاه پاسداران درآمد. پس از بهبودی نسبی دوباره به جبهه اعزام گردید ودر عملیات «والفجر» بارمز یاا... در جبهه های ایران ، فریاد مبارزه سرداد ودر همین عملیات هم به شهادت رسید.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
خدایا بیش از این مرا در گناه وگرداب آلودگی ها گرفتار مساز. حالا که به من توفیق مبارزه با کفار را دادی، اراده ای نصیبم فرما تا بتوانم هر چه مصمم تر در راه اسلام عزیز خدمتگذار باشم . مرا لحظه ای به خود وامگذار ،خدایا من در راه تو مبارزه می کنم و تا شهید نشده ام دست از یاری امام خمینی ،که در راه تو می کوشد ومبارزه می کند ، دست بر نخواهم داشت.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید علی عطری خطیبی

شهید علی عطری خطیبی
تاریخ تولد :1341
محل تولد : تبریز(محله خطیب)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
برادر شهید علی عطری خطیبی در سال 1341 در یکی از محله های جنوبی تبریز(خطیب) درخانواده ای مذهبی ومعتقد به اسلام اصیل وانقلابی چشم به دنیا گشود. وی در سال 1347 عازم فراگیری علم وتحصیل در دبستان شهید تیزقدم گردید. بعد از گذراندن دوره ی ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی، آذر آبادگان شد وضمن آشنایی با اساتیدانقلابی ، از سال 1354 وارد جلسات و انجمن های اسلامی شد. وشروع به فعالیت سیاسی نمود و علنا فعالیت خودرا برعلیه رژیم طاغوتی نشان داد. با شروع انقلاب اسلامی ایران مبارزات وی صورتی دیگر یافت وخروش انقلابی وی در راهپیمایی ها اوج گرفت. با صحبت های خود تخم کینه ونفرت از رژیم طاغوتی را در دل مردم می کاشت. همیشه از مقام شهید صحبت می کرد وتنها آرزوی او جهاد در راه خدا وشهادت بود. با شروع جنگ روانه ی «سوسنگرد» شد و بعد از چندین روز درگیری و مقاومت با سلاح های اولیه همره با شهید دکتر چمران در محاصره عراقیها قرارگرفتند.بعد از گذراندن و اتمام عملیات «فتح المبین» دوباره به جبهه «سوسنگرد»اعزام گردید وتا آخرین قطره خون خود علیه دشمنان انقلاب عزیز جنگید و به درجه پر افتخار شهادت نائل آمد.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
به کلیه مردم حزب ا... توصیه می کنم که امام را بهتر بشناسند واز اوامرگرانقدر ایشان اطاعت کامل کنند و گول هر توطئه گر منافق رانخورند.عزیزانم حتما همیشه شکر این نعمت را به جا آورید که خداوند چنین آزادی را در چنین عصری برای ما هدیه کرده است. از خانواده شهدا قدردانی کنید.چون ایشان عزیزان خودرا از دست داده اند.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید علیرضا غریبانی مقدم نژاد

شهید علیرضا غریبانی مقدم نژاد
فرزند: حسن
تاریخ تولد : 1346
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 22/11/64 (عملیات والفجر 8)

((گوشه ای از زندگینامه شهید))
شهید عشق وعرفان علیرضا غریبانی مقدم نژاد در سال 1346 در خانواده ای مستضعف ومسلمان در شهر تبریز پای به عرصه گیتی نهاد. ایشان بعداز طی دوران کودکی در سال 1353 راهی مدرسه شد ودوره ابتدایی را همه ساله با نمرات خوب وچشم گیری به پایان رساند ودر سال 1358 وارد دوره ی راهنمایی شد وکلاس اول راهنمایی را که مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود به پایان رساند. ایشان از همان دوران کودکی فردی سربه زیر ،کم حرف وکم ادعا و با صفا و صمیمیت بود وادب و تواضع از رفتارش متبلور می شد. شهید مقدم نژاد به واسطه عشق وعلاقه خود به فرهنگ غنی و اصیل اسلام ،در کلاس های قرآن وعقیدتی مسجد باب الحوائج شرکت می نمود .ایشان پس از عضویت در بسیج برای طی دوره آموزش نظامی به پادگان «شهید پیرزاده» اردبیل اعزام شد واین دوره را با موفقیت به پایان رسانید ودر تاریخ 18/6/64 به جبهه اعزام شده ودر گردان حضرت ابوالفضل (ع) شروع به فعالیت کرد. ایشان در عملیات پیروزمند «والفجر 8»شرکت نمود واز ناحیه پا مجروح گشت وبه محض بهبودی، مجددا به جبهه اعزام شد ودر محل اردوگاه شهید باکری لشکر عاشورا ،در جریان بمباران نا جوانمردانه رژیم بعثی به آرزوی دیرینه خودنائل آمد.

خاطره ای از مادر شهید
علیرضا از بچگی به نماز و روزه خیلی اهمیت می داد و حساس بود که نمازش را اول وقت به جا آورد.یک روز برای نماز صبح دیر بیدار شدیم.با عجله او را بیدار کردم.وقتی دید هوا روشن شده خیلی ناراحت شد.بطوری که از شدت ناراحتی لحظه ای آرام و قرار نداشت و می گفت چرا با من چنین کاری کردید.
خاطره ای از پدر شهید
در عملیات والفجر هشت به همراه دوستش رضا انباری زخمی شده بود . پس از چند روز بستری شدن در بیمارستانی در اصفهان و بهبودی نسبی به تبریز آمده بودند و حدود 4 صبح به تبریز رسیده بودند.اما چون آن ساعت زمان مناسبی نبود به خانه نیامده بودند تا ما نگران نشویم و آن شب را با دوستانش در مسجد گذرانده بود.صبح که به خانه آمدند دیدم دوستش زخمی شده است.اما علیرضا در تمام مدتی که در خانه بود نگذاشت خانواده از زخمی شدنش با خبر شوند.بعر از چند روز استراحت،در شب نوزده ماه رمضان دوباره به جبهه برگشت ودر اثر بمباران گردان به شهادت رسید.
پیکرش کاملا سوخته بود.به طوری که اصلا قابل تشخیص نبود.دندانهای جلویی علیرضا قبلا افتاده بود و به جای آن دندانهای مصنوعی کاشته شده بود.بوسیله همان دندانهای مصنوعی هم توانستیم او را شناسایی کنیم و بنا به وصیتی که کرده بود در وادی رحمت و در کنار دوستانش او را به خاک سپردیم.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
اینک برای مکتبم و امنیت میهنم پای در چکمه کرده ام وبرای خدایم به اینجا آمده ام ...که هدایتم کند وآنرا که خود صلاح داند به انجام رساند . هدفم خدا ،مکتبم اسلام،ومرادم روح ا... است .
بار پروردگارا! امیدوارم که توانسته باشم با نثار خون ناقابل خود، دینم را به اسلام ادا کرده باشم .خدایا! اینان که درراه تو بدنشان تکه تکه می شود نه بدان امیدند که در آن جهان مورد عنایت وفضل تو باشند، بلکه به خاطر اسلام ودر سایه حاکمیت دینت وپیامبرعزیزت،جان خودرا فدا می کنند....
مادرم می دانم که از دست دادن تنها پسرتان خیلی سخت است ، بدان لباس شهادت بر تنم از هر لباسی زیبنده تر است.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید حمید علیپور مهرور

شهید حمید علیپور مهرور
فرزند: علی
تاریخ تولد : 1339
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 25/11/64 فاو(عملیات والفجر8)

((گوشه ای از زندگی نامه شهید ))
شهیدحمید علیپور در سال 1339 در شهر تبریز در خانواده ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود.تحصیلات خود را تا دوره متوسطه ادامه داد. شهید علاقه زیادی به مجالس فرهنگی وعزاداری داشتند عاشق خدا بود باآن سن کمش اصلا تظاهر وریا در اعمالش راه نداشت.در زمان انقلاب، شبانه درس میخواند اما در امتحانات پایان سال شرکت نکرد چون همیشه در راهپیمائیها بود. از خانه که به مقصد مدرسه خارج میشد در راه کتابهایش را مخفی میکرد ومیرفت دنبال شعار نویسی در بازار ، خانواده اش بعدا فهمیده بودند چون خیلی تو دار بود.
باشروع جنگ تحمیلی به پیام رهبر انقلاب لبیک گفت.در 16سالگی به جبهه اعزام شد و دوره آموزش را در دزفول گذراند . بعد از آن در عملیاتهای مختلفی شرکت کرد. و چند بار هم مجروح شد و در شیراز بستری گردید اما دوباره به جبهه برگشت .تا اینکه در عملیات فتح المبین از ناحیه دست جانباز گردید وبعد از مدتی دوباره به جبهه اعزام شد ودر عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
((روحش شاد وراحش پر رهرو))