شهید علیرضا حسن زاده برهانی

شهید علیرضا حسن زاده برهانی

تاریخ تولد :1341
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت :17/12/62 جزیره مجنون

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید علیرضا حسن زاده برهانی در تیر ماه سال 1341 در یک خانواده مذهبی در تبریز چشم به جهان گشود. او در زمان تحصیل دوره راهنمایی نزد عمویش مشغول کار شد وتحصیلاتش را شبانه ادامه داد . در زمان انقلاب اسلامی حضوری فعال در درگیریها و راهپیمایی هاداشت .بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با پیروی از رهنمودهای امام در اکثر جنگها ورویارویی های خیابانی با گروهکهای منافقین ، جسورانه ومتهورانه حضور یافت .با شروع جنگ تحمیلی به جبهه آبادان روانه گشت و در جزیره« مینو» به شدت مجروح شد. پس از بهبودی به جبهه کردستان روانه شد واز آنجا برای بار سوم به جبهه های جنوب «سوسنگرد» و«شوش » اعزام شد. ایشان در عملیاتهای زیادی از قبیل «مسلم ابن عقیل» ،«والفجر مقدماتی» ،«والفجر4،3،2 »شرکت کرد ودر نهایت در عملیات «خیبر» به آرزوی دیرینه اش نائل گردید.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
وظیفه شرعی ماست که جهاد فی سبیل ا... کنیم و الله اکبر گویان برای فتح دشمنان اسلام برویم وتا آخرین قطره خون نا قابلمان علیه کافران بجنگیم . ای اهل ایمان ! ای مسلمانان، همگام با امام خمینی- بت شکن زمان- بر علیه شیطان بزرگ آمریکا وشیطان صفتان قیام کنید . پس ما بر علیه دشمنان جهاد می کنیم وهیچ باکی هم از مرگ نداریم ،چون شهادت بزرگترین سعادت برای مومنان است . «به راستی که زندگانی، به جز عقیده وجهاد نیست. » ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم، چرا که انقلاب ما اسلامی است وتا بانگ لااله ا... ومحمد رسول ا... بر تمام جهان طنین نیفکنده است مبارزه ادامه دارد ، مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد .

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید عیسی خلیلوندی بهروزیار

شهید عیسی خلیلوندی بهروزیار

محل تولد : تبریز


(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
با تقدیم سلام ودرود بر پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) یگانه منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی.
ای امت حزب ا... همیشه آماده در صحنه، مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید وزندگی خود را صرف تحکیم پایه های جمهوری اسلامی کنید. به اخلاقیات اسلام اهمیت زیادی قائل شوید وآنرا کسب وعمل نمایید. در مراسم ها به خصوص نماز جمعه ودعای کمیل وتوسل ومجالس بزرگداشت شهدا مرتب شرکت نمایید ودر زندگی تان همواره آزاد باشید وبه هیچ چیز غیر از خدا دل نبندید ، بدانید که دنیا زود گذر و فانی است.
ای ملت قهرمان ایران از این به بعد نیز خود را از صحنه کنار نکشید تا توطئه های ابر قدرت ها نقش بر آب گردد. ای ملت شهید پرور امام را تنها نگذارید فرمایشات او را مو به مو اجرا بکنید وپشتیبانی خود را از جبهه های حق علیه باطل کم نکنید.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید علی اکبر خراسانی

شهید علی اکبر خراسانی
فرزند: محمدعلی
تاریخ ومحل شهادت : 13/8/62 عملیات والفجر4


(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
باتقدیم سلام ودرود فراوان به پیشگاه حضرت ولی عصر(عج) ونائب بر حقش امام خمینی
بار الها تو خود میدانی که چقدر معصیت وگناه کرده ام ،باز توفیق دادی تا بسوی تو بازگردم وبه جهاد درراه خودت توفیق دادی وشهادت را اگر چه لایقش نیستم اگر عطا فرمایی این خود نیز کبریایی وبزرگی تورا میرساند.
ای خواهران وبرادران عزیزم تقوارا پیشه خود سازید همیشه وهمه وقت ودر همه جا به یاد خدا باشید واز خداوند بخواهید که صبر واستقامت در مقابل دشمنان نصیب فرماید وامیدوارم حلالم کنید وشما برادران که می شناسید وآشنا هستید بدانید که حضرت امام ولی فقیه ،وقتی به جبهه رفتن را واجب کفایی دانسته وتا مادامی که مسئولین نگفته اند که نیرو بس است واجب عینی ومقدم بر واجب های عینی دیگر است ، بنابراین به سوی سنگرهای جهاد درراه خدا بشتابید ومشتی محکم به صورت استکبار بزنید.

((روحش شاد وراحش پر رهرو))

شهید جعفر جلیل زاده

شهید جعفر جلیل زاده
فرزند: عباس
تاریخ تولد : 1332
محل تولد : مرند
تاریخ ومحل شهادت : 13/8/62 (والفجر4)

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
باسلام ودرود بر حضرت مهدی(عج) ونائب بر حقش امام خمینی رهبرامت .
خدایا مزه شهادت را به من بچشان که شیرین ترین مرگهاست و به من مردن درحال بیماری در بستر رختخواب نصیب نفرما ؛چون من نمی خواهم بمیرم ؛بلکه می خواهم زندگی دنیوی را که فانی می باشد به یک زندگی کامل تر و وسیع ترکه همان زندگی اخروی وباقی است تبدیل نمایم .

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید علی حبیبی

شهید علی حبیبی
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
با سلام ودرود خدمت حضرت مهدی (عج) ونائب بر حقش امام خمینی
شکر خدارا که ما را توفیق داده است در این قافله پشت سر قافله سالار روح خدا امام زمان برای فتح کربلا وبرای آزادی قدس از دست اشغالگران ونجات مسلمین از چنگ ظالمین قدم برداریم.
ای عزیزان، ما می رویم و بجای ما شما می مانید شما مسئولیت تان بیشتر میشود باید آرام نگیرید،باید اسلحه که از دست ما افتاده برداشته و راهمان را ادامه بدهید تا اسلامتان ، انقلابتان و شرفتان زیر پای استکبار جهانی ازبین نرود.
ای برادران و خواهران من ، نماز را با خشوع وخضوع تمام بجای آورید و خدا را در هر حال ،شاهد خود بدانید و همه کارتان به خاطر خدا باشد.


((روحش شاد وراحش پر رهرو))

شهید بهمن جهانگیری

شهید بهمن جهانگیری
فرزند: خدابخش
تاریخ تولد : 1340
محل تولد : مرند
تاریخ ومحل شهادت : 12/8/62 ( عملیات والفجر4)

((گوشه ای از زندگی نامه شهید))
در سال 1340در خانواده ای ساده و مذهبی در شهر مرند به دنیا آمد . دوران دبستان را در مدرسه« انوشیروان سابق» سپری کرد وسپس در مدرسه راهنمائی سعید به ادامه تحصیل پرداخت .با وجود کار ، در درس نیز جزو شاگردان ممتاز کلاس بود . بهمن قبل از انقلاب، دانش آموز دوره دبیرستان بود که درکلاس های اصول عقاید، قرآن و عربی حضور می یافت و در بین امت مسلمان، او از اولین روز ،تا پیروزی انقلاب اسلامی فعالانه در راه پیمایی ها شرکت می کرد .ایشان خدمت سربازی را در پادگان های عجبشیر وقوشچی سپری کرد و با ثبت نام در بسیج ،عازم جبهه های جنگ شد و در گردان حضرت ابوالفضل (ع) از لشکر31 عاشورا ، آر پی جی زن شد .درمرحله اول عملیات« والفجر4» همراه با این گردان به پیروزی رسید و در مرحله سوم عملیات «والفجر4 »در صبحگاه 13 آبان به آرزوی دیرینه اش نائل گشت .

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
باسلام ودرود خدمت حضرت مهدی(عج) ونائب بر حقش امام خمینی
پروردگارا برمن وخانواده ما منّت نهادی ومرا جزو قربانیان درگاهت قبول نمودی. چه موهبتی و پاداشی از این بالاتر ؛ چگونه می توان قدر این نعمت را به جا آورد. پدر ومادر، برای پذیرفته شدن این قربانی، لازم است امانتی را که بردست شما سپرده شده بود به صاحب اصلیش بازگردانید.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید اسماعیل جباری

شهید اسماعیل جباری
فرزند: حاج یوسف
تاریخ تولد :1345
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 7/12/62 عملیات خیبر
(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید اسماعیل جباری در سال 1345، در "کوی شنب غازان" از محلات تبریزدر خانواده ای ساده ومذهبی به دنیا آمد . از هفت سالگی در قالی بافی مشغول به کار شد، طوری که روزها کارمی کرد وشب ها درس می خواند.ایشان مشتاق خوشنویسی بود ودر مسجد به خطاطی می پرداخت.وی پس از شهادت برادر بزرگش در عملیات پیروزمند فتح المبین، در کمیته فرهنگی جهاد سازندگی تبریز مشغول به فعالیت شد ودر اواسط سال 61 به عضویت بسیج تبریز در آمد، وپس از مدتی عازم سرزمین عشق وعرفان گردید . در عملیاتهای «والفجر مقدماتی» و «والفجر (1) »، در نبرد با کفاربا اراده ای برتر حضور یافت . ایشان پس از مدت یک سال خدمت در سپاه، خود را دوباره به میدان جنگ رسانید وبالاخره در عملیات فخرآفرین «خیبر»در تاریخ 7/12/62 به درجه رفیع شهادت نائل شد.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
ای امت حزب ا... همیشه ودر همه حال از فرمایشات رهبری اطاعت کنید ونگذارید این پیر جماران تنها بماند. از این انقلاب به خوبی پاسداری کنید که این انقلاب مقدمه ای است برای برپایی انقلاب حضرت مهدی (عج) ،که آن گاه آمریکایی باقی نخواهد ماند وخونی به نا حق ریخته نخواهد شد. جای شهدا را در جبهه ها خالی نگذارید و در نمازهای جمعه- این نماز عبادی سیاسی - و در تشیع جنازه شهدا شرکت کنید.
((روحش شاد و راهش پر رهرو))

شهید صالح جباری

شهید صالح جباری

تاریخ تولد :10/7/40
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت :22/11/64


(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
این اسطوره ی بزرگمردی در سال1340 در خانواده ای متوسط ومذهبی در شهر تبریز بدنیا آمد . در اثر بیماری ، تا شش سالگی قادر به راه رفتن نبود تا اینکه در جوار مرقد مطهر امام رضا شفا یافته ،به برکت آن امام برپای ایستاد و گام برداشت وبه تدریج به بهبودی کامل دست یافت . وی علاقه شدیدی به سید الشهدا وتعلیمات اسلامی داشت. با شروع انقلاب اسلامی با وجود کار وفعالیت شدید شغلی ، به اعضای فعال انجمن عمار یاسر پیوست.پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت ودر تمام این دوران که مصادف با آغاز دسیسه های ابر قدرتها در کردستان بود ، به ستیز ومبارزه پرداخت .سپس در لباس مقدس بسیجی،مبارزات ومجاهدتهای خویش را تداوم بخشید . طی هفت سال جنگ در اکثر عملیاتها ، حضوری فعال داشته ودر چندین مورد به شدت مجروح گردید . با نزدیکی عملیات« والفجر 8 »مجددا به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت وبالاخره یادگار «سوسنگرد» و«بستان» وفاتح« فتح المبین» و«بیت المقدس» و«والفجرها» وعقیل، «خیبر» شکن و «بدر» آفرین در ساعت 12 صبح 22/11/64 در اثر اصابت گلوله ها دنیای خاکی را به درود گفته در ملکوت اعلا به پرواز درآمد.


(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
ای پدر ومادر! از مردم بخواهید به شما تبریک بگویند، زیرا فرزندتان راهش را شناخته وبا آگاهی کامل به این راه رفته است. ای امت غیور ایران وامت حزب ا... از شما می خواهم که حافظ وپشتیبان ولایت فقیه وجمهوری اسلامی وروحانیت اصیل وادامه دهنده ی راه شهیدان باشید و از امام و از خون شهیدان حمایت کنید وامام را تنها نگذارید. حتما امام را در نمازهایتان دعا کنید که خدا عمرش را تا انقلاب مهدی (عج) طولانی کند وحتی کنار مهدی(عج) اورا نگهدارد .قدرش را بدانید که خدا برما منت گذاشته وچنین رهبری داده است.
شعار جنگ جنگ تا پیروزی را از یاد نبرید.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید یوسف جانفشان

شهید یوسف جانفشان
تاریخ تولد : 1298
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 4/9/65

((گوشه ای از زندگینامه شهید))
شهید یوسف جانفشان نوبری در تاریخ 20/10/1298 در خانواده ای مومن ومتعهد در شهر تبریز دیده به جهان گشود. در سن 18 سالگی به خدمت مقدس سربازی رفت وبعد از پایان خدمت به شغل نانوایی مشغول شد،سپس به شغل قالی بافی روی آورد ومدت زیادی از عمرش را در همین کار صرف نمود. وی علاقه ی عجیبی به مکتب امام حسین (ع) داشت و روزهای ماه محرم ورمضان را به دعا وعبادت وشرکت در مجالس سینه زنی وروضه خوانی می گذراند .وقتی که انقلاب اسلامی شروع شد شور وشوق عجیبی دروی پدید آمده بود وهمانند یک نوجوان شیفته ی انقلاب، به وجد آمده وحضورپرشورش را برای همه ی فعالیت های انقلابی تحمیل می نمود. باشروع جنگ تحمیلی در بسیج بیست میلیونی ثبت نام نمود و45روز در پادگان 7 تیر تبریز دوره آموزشی را گذراند وبعد از پایان دوره، به مدت 3 ماه به جبهه جنوب منطقه ، «هورالعظیم» رفت ودر هنگام بمباران شیمیایی دشمن چشمهایش آسیب دید. بالاخره برای بار دوم در تاریخ 27/7/65 به جبهه «جنوب» اعزام شد ودر مورخه 4/9/65 بر اثر بمباران هواپیماهای بعثی از ناحیه سر وگلو زخمی شد وبه درجه رفیع شهادت نائل گشت.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
به نام ا... پاسدار حرمت خون شهیدان ؛به نام خدایی که دنیا را برای مومن زندان وبرای کافر راحت قرار داده است .ای جوانان! نکند در رختخواب بمیرد که حسین (ع) در میدان شهید شد. ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع)در محراب عبادت شهید شد ومبادا درحال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبرحسین (ع) با هدف شهید شد. ای برادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانیم جواب زینب(ع) را بدهیم که تحمل هفتادو دو شهید را نمود.درآخر دخترانم وپسران دلبندم ! سعی کنید از اسلام حمایت کنید که این صلاح آخرت همه ماست ، همه پشتیبان ولایت فقیه باشید ودر راه اسلام جهاد را پیشه کنید ومادرتان را دلداری بدهید که زیاد ناراحت نباشد دخترانم ! زینب(ع) رابرای خود الگو قراردهید وهمیشه سعی کنید زینب وار باشید.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید سید محمد حسینی لیلابی

شهید سید محمد حسینی لیلابی
فرزند: حاج سید علی اصغر لیلابی
تاریخ تولد :1350
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 7/3/65 پادگان شهید باکری دزفول

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
این فرزند برومندحاج سید علی اصغر حسینی لیلابی در سال 1350 در شهرتبریز درخانواده ای روحانی ومذهبی چشم به جهان گشود، از اوایل کودکی با قرآن و نماز ومبارزه انس گرفته، وروز به روز در هوای انقلاب و معنویت می بالید. دوره ابتدایی را در دبیرستان شهید پرویز بهادری به اتمام رسانده، سپس به مدرسه راهنمایی شهید حقیقی وارد گردید. علاقه شدیدی به ارزش های انقلاب وفضیلت های جنگ داشت و اخلاق خوبش همه را مجذوب می نمود، مخصوصا نسبت به پدر ومادرش بسیار مهربان بود. زبان پاکی آمیخته با شوخ طبعی داشت که دل ها را به هم گره می زدوموقع سخن گفتن تبسم ازلبانش محو نمی شد. به مکتب وانقلاب اسلامی وبه روحانیت بسیار علاقه مند بودند وبه حجاب اسلامی بانوان خیلی اهمیت می دادند .امام عشق او بودودوچیز را درشعارها ودردفترچه خاطراتش می نوشت:« یکی یا مهدی ادرکنی ودیگری امام را دعا کنید». شوق بی پایانش برای حضور در جبهه ها چنان بود که موقع اعزام به علت کمی سن ،با مخالفت روبه رورشده ولی به خاطر این اشتیاق مقدس مجبور شده بود تاریخ تولدش را دست کاری کند و عازم آن فضای شریف شود. حضور پویا و باطراوت وی در آموزش های نظامی اورا به معیادگاه ابدیش کشید و بالاخره در روز چهارشنبه هفتم خردادماه 1365 مطابق با 18 ماه مبارک رمضان، ماه خود سازی، علی گونه درخیمه گاه حضرت ابوالفضل لشکر 31 عاشورا ودر پادگان شهید باکری دزفول در اثر بمباران خوشه ای دشمن به شهادت نائل گشت.
خاطره ای از پدر شهید
بعد از عملیات والفجر 8 گاه گاهی سرفه می کرد.هر وقت علتش را می پرسیدیم،می گفت:چیز مهمی نیست.خودش خوب می شود.مادرش خیلی اصرار می کرد تا پی به علت سرفه هایش ببرد.تا اینکه گفت شیمیایی شده است.خیلی آدم صبوری بود و هیچ وقت از مشکلاتش پیش کسی شکایت نمی کرد.
دفعه آخر مادرش رفته بود تا بدرقه اش کند.می گفت: در ایستگاه قطار که بودیم،محمدحسین مدام سعی می کرد خودش را از چشم من پنهان کند.می گفت مادر زودتر از اینجا برو،دوستم مادر ندارد.می ترسم تو را ببیند و ناراحت شود.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
بادرود وسلام به پیشگاه حضرت مهدی (عج) ونائب بر حقش حضرت روح ا... وبادرود به روان پاک سید وسالار شهیدان وشاگردان بر حقش -که خدایا خود گواهی- چگونه ندای استاد خودرا لبیک می گویند.
خدایا توفیق رفتن به جبهه را نصیبم کردی؛توفیق شهادت را هم اگر لیاقت پیدا کردم نصیبم کن ؛ ما از خدا توفیق شهادت را خواستاریم. از شما هم دعای شهید شدنم را خواستارام. الهی یاریم ده که بتوانم این دین را آنچنان که شایسته مقام ملکوتی وی است به جای آورم ، و انا ا... وانا الیه راجعون ،پس چه بهتر این بازگشت بسوی او با رضای کامل وخرسندی پدرومادر باشد. پس چه غم شما را ،که به این موت راضی هستم.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))