شهید محمد علی یوسفی قراملکی

شهید محمد علی یوسفی قراملکی
فرزند: محمد
تاریخ تولد : 1347
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 26/10/65 شلمچه

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
ای مردم مسلمان! معلم ما حسین (ع) است و ما از حسین (ع) سرمشق گرفته ایم و تا آخرین قطره خون باید از اسلام عزیز دفاع کنیم .خواهرانم از شما می خواهم که فرزندان مومن و با تقوا تربیت و به جامعه تحویل دهید وحجاب اسلامی را رعایت کنید. از تمامی برادران و خواهران حزب ا... می خواهم که همیشه یار و یاور اسلام باشند و هیچ وقت امام را تنها نگذاشته و همیشه در نماز جمعه ها ودعای کمیل و مراسم های مذهبی شرکت کنند. از برادران پایگاهی ام می خواهم که اسلحه مرا بردارند ونگذارند که اسلحه من به زمین بیفتد و همیشه دعاگوی امام امت باشید وخدا را از یاد نبرید ودر سختی ها صبور و پایدار باشید و راه شهیدان را ادامه دهید.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید سید علی والایی

شهید سید علی والایی
فرزند: میر عبدل
تاریخ تولد : 1348
محل تولد : اهر( روستای ایرانق )
تاریخ ومحل شهادت : 7/3/65

(( گوشه ای از زندگی نامه شهید ))
شهید سیدعلی والایی در اولین روز بهمن ماه 1348 هجری شمسی دریک خانواده مذهبی در دهکده ی« ایرانق »چشم به جهان گشود.تا 5سالگی در جوار مهرومحبت اهل منزل درآن روستا سکنی گزید وپس از آنجا به شهر تبریز عزیمت نمود .هم زمان باشروع انقلاب اسلامی دوشادوش امت بپاخاسته وبه مبارزه با طاغوت وطاغوتیان پرداخت . ایشان در جریان تظاهرات چند بار مجروح و دستگیر شد .در ادامه فعالیت هایش از سال 63 به عضویت رسمی پایگاه مقاومت عاشقان ثارا... مستقر در مسجد صاحب الزمان درآمده وجزء فعال ترین اعضای پایگاه محسوب می شد. با شروع جنگ تحمیلی به سمت جبهه های حق علیه باطل شتافت ودوماه ازاین عزیمت نگذشته بود که در تاریخ 7/3/65 در اثر بمباران ناجوانمردانه به خاک وخون غلتید ومظلومانه به فیض شهادت نائل گردید.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید علیرضا هاشمپور

شهید علیرضا هاشمپور
فرزند: علی
تاریخ تولد :1344
محل تولد : روستای چایکندی از توابع شهرستان اهر
تاریخ ومحل شهادت : 22/11/64 عملیات والفجر 8

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
روحانی شهید حجت الاسلام علیرضا هاشمپور در تیر ماه 1344 در یک خانواده مذهبی ومستضعف چشم به جهان گشود. هنوز یک سال از ولادتش نگذشته بود که خانواده اش در اثر فشار خان ها وفئودال های منطقه مجبور به مهاجرت،به تبریز شد.دوره ی بلوغ او با آغاز انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی همزمان گشت و او با اینکه سن زیادی نداشت لیکن با قلبی مملو از عشق به اسلام و امامش ،همراه با امت حزب ا... فعالیتهای سیاسی خودرا آغاز نمود وچندین بار در حین تظاهرات توسط مامورین رژیم دستگیر و به سبب کمی سن آزاد شد. شهید علاقه وافری به فراگیری معارف اسلامی وتحصیل قرآن وحدیث داشت ، به طوری که چندین بار توسط اساتید خود مورد تقدیر و تشویق قرار گرفت. وی به سبب علاقه ی شدیدی که نسبت به مکتب وحی داشت به حوزه ی علمیه رفت. هرچه علم او افزون می شد میل به تعالی وصعود به درجات عالیه در او بالا می گرفت و او راه رسیدن به این درجات ملکوتی را در جبهه های نور علیه ظلمت یافت. در پی این خواهش روحانی در سال 63 به مدت سه ماه به سوی تجلی گاه عشق شتافت وپس از اتمام ماموریت به حوزه بازگشت، او برای دومین بار درسال 1364 به جبهه رفت اما این بار به شوق وصال ولقاء معشوقش گام برمی داشت ،موقع رفتن با همه اهل خانواده خداحافظی نمود. به طوریکه گویا دیگر آنها را نخواهد دید . او رفت تا در عملیات «والفجر 8» توانست تن خاکی و روحش را به ملکوت اعلی پیوند دهد.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
خدایا ! چگونه وصیت بنویسم در حالی که سرتاپا گناهم. بنده خجل وشرمنده ام . یا حسین ! یا علی اکبر ! یا ابوالفضل شفاعت ، بار الها من خود می دانم که چه کاره بوده ام، چه معصیت هایی که من مرتکب شده ام چه گناهانی که من حین ارتکاب از تو خجالت نکشیده ام در حالی که اگر در نزد بنده ای انجام می دادم تا ابد سربلند نمی کردم ،ولی با این همه گناه ومعصیت وعصیان از رحمت بیکران تو نا امید نیستم. من بنده روسیاهی بودم که تو مرا اکثر اوقات خوب وتمیز جلوه دادی ودر میان مردم آبرو بخشیدی ، شکر میکنم تو را در قبال این مهربانی تو راه توبه وبازگشت را به روی بنده گانت بازکردی ومن هم با چشمی گریان ودلی پشیمان ، با گذاشتن پیشانی ام به خاک ، اعلام ذلیلی میکنم .
خدایا من تفنگ به دست گرفتم تا قلب دشمن تورا بشکافم اما هرگز متکی به تفنگ وگلوله ونارنجک وابزار دیگر نیستم . تنها تورا یاور ومدد کار میدانم وبه آیه شریفه " وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی " 1 وما از صمیم قلب اعتقاد دارم دیگر فرصت خیلی کم است چند ساعت دیگر حمله سرنوشت سازی آغاز خواهد شد همه امید پرواز دارند وشهادت بال وپر است برای پرواز ، خوشا بحال کسانیکه میزبانشان خداست واولیای خدا .
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

1 - سوره انفعال آیه 17 " چون تو تیر افکندی نه بلکه خدا افکند "

شهید ایوب یلدوغی

شهید ایوب یلدوغی
فرزند: اسماعیل
تاریخ تولد :1347
محل تولد : ممقان
تاریخ ومحل شهادت : 28/10/64 جنوب

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
در مورخه 6 آذر ماه 1347 در محله ای فقیرنشین واقع در روستای ممقان فرزندی بنام ایوب دیده به جهان گشود، فرزندی که آمد تا سرباز راستین امام زمان (عج) گردد. شهید پس از طی دوران کودکی به همراه خانواده اش به تبریز آمد . ایوب از ابتدای نوجوانی علاقه زیادی به هیئت های عزاداری داشت واز کودکی از حضور پدرش استفاده می کردوبه بیشتر مسائل سیاسی ومذهبی آگاهی داشت. او به مدت چند سال در بخش فرهنگی مسجد قائم آل محمد(عج) فعالیت داشت. این شهید بزرگوار اخلاق عجیبی داشت به طوری که همه را بهتر از خود می دانست وسعی می کرد از دیگران بهره مند گردد . ایوب به یادگیری قرآن اهمیت فراوان می داد و برای یادگیری آن به ستاد تبلیغات می رفت وموقعی که قرآن تلاوت می کرد همه از صدای دلنشین او استفاده می کردند. شهید عزیز پس از آغاز جنگ تحمیلی خیلی سعی می کرد به جبهه برود ولی به علت کمی سن موفق نمی شد. بالاخره در مورخه 18/5/64 ، سعادت حضور در مقصد امیدش نصیبش شد وبارها با ترک مدرسه وزندگی بسوی جبهه حرکت کرد .درآخرین دیدارش در جریان دفع پاتک نیروهای عراقی در اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر، بارویی خندان به شهادت رسید.


(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
آری برادران ! جنگ بین اسلام وکفر از اولین روز خلقت ؛چنان که می دانید ما بین هابیل وقابیل در افتاد والبته هابیل مظلوم رفت ولی بر فرزندان حضرت آدم وحوا آموخت که خون مظلوم در زمین خواهد جوشید. وصیت می کنم که در هر حال پیرو قاطع ولایت فقیه باشیدواگر من شهید شدم اسلحه من را در دست گیرید تا دشمن بداند که کار برای خدا دلسردی ندارد. ودر آخر از همه کسانی که آنها را اذیت کردم می خواهم مرا حلال کنند.
«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار»

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید محمد علی نصرتی

شهید محمد علی نصرتی
فرزند: حمید
تاریخ تولد : 1345
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 1365

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
باسلام ودرود به آقا امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمینی و امت شهید پرور ایران و همه خانواده شهدا.
پدر ومادر عزیزم هدف من از رفتن به جبهه این است که خالصانه جانم را فدای قرآن واسلام کنم وجهادی کنم که مبارزه با دشمنان اسلام وقرآن است. چه خوش است انسان باقلبی پاک و پر از ایمان به دیدار خدایش نائل شود. چه خوش است انسان لایق به دیدار آقای خود حضرت مهدی(عج) شود.چه خوش است انسان به دیدار قبر مولای خود نائل شود. انشاء ا...

در قیامت هرکسی محشر به سر دارد ولی ما به دشت کربلا محشر به پا خواهیم کرد
(پدر)
خیلی مهربان وبا صفا بود .هروقت ناراحتی کوچکی برای من پیش می آمد دستانش را دور گردنم حلقه می کرد واز من دلجویی می کرد . همیشه آرزو می کرد " ای کاش من هم در جبهه ها بودم " با همین شور واشتیاق در 16 سالگی وارد سپاه شد وبه جبهه رفت ودر 17 سالگی هم به آرزویش رسید .
دفعه آخر قبل از رفتن به جبهه آمد از من اجازه بگیرد گفتم فقط به شرطی که دلیرانه و رو در رو با دشمن بجنگی وشهید شوی ...

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید سیروس یزدانی

شهید سیروس یزدانی
فرزند: یعقوب
تاریخ تولد :1340
محل تولد : مراغه
تاریخ ومحل شهادت : 13/8/62 حاج عمران

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید سیروس یزدانی در سال 1340 در شهرستان مراغه در یک خانواده ی متوسط ومعتقد به مسائل شرع ودین ،دیده به جهان گشود . وی دوران تحصیل را با موفقیت سپری کرد و با نمرات عالی موفق به اخذ دیپلم در رشته طبیعی گردید. شهید طی دوران پیروزی انقلاب در مبارزات و راهپیمایی ها حضور فعال داشت وبعد از پیروزی انقلاب برای پاسداری از خون شهدا و انقلاب به عضویت بسیج سپاه درآمد. ایشان از طرف بسیج به دوره مقاومت مسجد معرفی ودر آنجا مشغول خدمت شد و شب ها به نگهبانی می پرداخت. در عملیات والفجر 4 که بارمز ،"یاا...،یاا...، یاا..." شروع شده بود او نیز از عمق وجود یاا... گفت وبا مصداق « من طلبنی وجدنی ومن وجدنی عرفنی » پروردگارش نیز عاشق او گشت و در تاریخ 13/8/62 او را همراه با همرزمانش و کاروان شهدا به پیشگاه خود طلب نمود.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
می خواهم این کشته شدن شاعرانه وعاشقانه باشد وتنها به خاطر رسالت ورضایت باشد تا بلکه شهید باشم ، حال که سعادت نصیبم گشته ، ای پدر ، ای مادر وای خواهر وای برادر! می خواهم صبر پیشه سازید که خدا با صابرین است ومحزون نباشید زیرا ،من به عهد خود وفا کردم وامانت را به صاحبش رسانیدم . بر شما هاست که پیام رسان باشید تاشاید رحمت حق تعالی شامل شما نیز گردد ودر آینده نزدیک باز در کنار هم خواهیم بود.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))