شهید محمود بشیری

شهید محمود بشیری
فرزند:حاج مرتضی
تاریخ تولد :1341
محل تولد : کاشان
تاریخ ومحل شهادت :4/1/66 شلمچه

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
سپاس خدای را که نعمت زندگی وحیات دنیا را مقدمه ای برای حیات جاودان قرار داده و وسیله های هدایت و صراط مستقیم را روشن نمود تا هر که خواهد هدایت یافته وطریق ثواب را برگزیند.
به کلیه عزیزانم حمایت از رهبری ونظام جمهوری اسلامی ومسئولین فداکار را یادآور می شوم و از خداوند متعال توفیقات روز افزون برای نظام پربرکت اسلامیمان وملت بزرگوار مسئلت می نمایم وتذکر مهم من به کلیه عزیزان این است که با ایجاد جوّ تفاهم واخوّت اسلامی در تمامی جماعت ها ومحافل اسلامی واخلاص وتوکل در امور، به خداوند متعال در حفظ انقلاب اسلامی کوشا باشید. برای همگان آرزوی موفقیت وحرکت در صراط مستقیم الهی را دارم.
خدا یا ، اگرچه من بنده ای عاصی ام ، لیک بع رحمت بی پایانت دل بسته ام.شکی نیست که عبور از این گذرگاه عمومی را بر همه کس مقدر فرمودی و دیر یا زود میبایست دار امتحان را وداع نمود.بارالها، اگرچه هرگز در خود لیاقت غلطیدن به خون سرخ ،در راه درخشان تو که اولیا و بزرگان در آن مسیر گام نهاده و هستی خویش را فدا نموده اند را ندارم،اما با امید به بخشش و اطاعت فرمانت مبنی بر درخواست دعا از درگاهت، عاجزانه درخواست می کنم،فیض عظمای شهادت را بر بنده حقیر و تهیدست ارزانی و در صف شهدای گرانقدر و بندگان مخلصت که گمنام و با اخلاص زیستند و عاشقانه در جوار رحمتت جای گرفته اند به عنوان غلام آن بزرگواران محشور فرمائی.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید حمید ترسناک قراملکی

شهید حمید ترسناک قراملکی
فرزند: جواد
تاریخ تولد : 1339
محل تولد : تبریز (محله قراملک )
تاریخ ومحل شهادت : 13/8/62


(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
با نام خدایی که معشوقم بود ومن عاشق او ،خالقم بود ومن مخلوق او، و با نام خدایی که به ما پیامبرانی فرستاد وراه مستقیم را توسط پیامبران به ما نشان داد واختیار را به خود انسانها واگذار کرد. هرکس راه مستقیم را انتخاب کند در آخرت به سعادت می رسد وخدارا شکر،که به ما توفیق داد در انتخاب صراط مستقیم. درود بر پدر ومادرانی که فرزندان خودرا در انتخاب صراط مستقیم راهنمایی کردند.
پدر ومادر عزیزم از شما تقاضا دارم که از خدابرای من طلب آمرزش کنید ومرا حلال کنید ،اگر شما ازمن راضی باشید خداهم ازمن راضی میشود. مادرم در مقابل مشکلات شکیبا باش ،زیرا صبروشکیبایی در مقابل مشکلات اجر زیادی دارد .درموقع شنیدن شهادت من فقط بگویید «انا لله وانا الیه راجعون»، ما از خدائیم وبازگشتمان به سوی خداست.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید داوود پور رستم

شهید داوود پور رستم
فرزند:فریدون
تاریخ تولد :1345
محل تولد : مراغه
تاریخ ومحل شهادت :25/11/64 فاو

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
شهید داوود پوررستم در سال 1345 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشود. ایشان در دوران تحصیل خو دانش آموزی فعال بودند وبه لحاظ کیفیت خوب فعالیتش به عضویت اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزی در آمده وسمتهای زیادی را در این انجمن کسب کردند وخدمات شایسته ای در جهت رشد وتعالی اهداف انجمن های اسلامی وتقویت این نهاد جوشیده از بطن امت انجام دادند. ایشان همیشه سعی می کردتد نمازهای خود را با جماعت ادا کنند ، واز نظر اخلاقی بر خوردی متین و موقرداشته ،با احترام وتواضع با اطرافیان خود برخورد می کردند.
این فرزند برومند امام پس از شهادت برادرش بارها تصمیم گرفت سلاح برادرش را در جبهه به دست گیرد ولی به علت کمی سن از رفتنش به جبهه جلوگیری می کردند. بالاخره در تاریخ 7/7/64 به ندای امام امت لبیک گفت و به جبهه های حق علیه باطل عزیمت نمود. وی در عملیاتهای بسیاری شرکت نمود و بالاخره این عاشق ابا عبدا... به عنوان آرپی جی زن در عملیات «والفجر 8 »شرکت کرده و در محور راست شهر« فاو»شهادت را که برترین آرزویشان بود در آغوش کشیدند.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
برادران وخواهرانم ! بدانید در عصر حاضر که عصر ظلم وجور وبی عدالتی است تنها نجات دهنده وراهنمای صالح تا انقلاب منجی عالم بشریت " حضرت صاحب العصر والزمان (عج)" امام خمینی است. بیائید دنباله روی امام امت وشهدای عزیزمان باشیم ،بیائید به گفته های رهبر عزیزمان وسفارشات شهدای به خون خفته ، که نور چشمان ما هستند ،عمل کنیم . من وصیتم را در یک جمله خلاصه میکنم : «بیا یید مسلمان واقعی باشیم نه ظاهری.»

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید رحیم تاری

شهید رحیم تاری
فرزند: قربان
تاریخ تولد : 1335
محل تولد : تبریز ( محله عباسی )
تاریخ ومحل شهادت : 25/10/65 شلمچه (عملیات کربلای5)

مناجات نامه
پروردگارا تو خود بهتر میدانی که چقدر عاشقت هستم و برای اثبات این عشق راهی به جز پر زدن به دور شمع دین رسولت و سر دادن به ره عشقت، ره دیگری نیافتم.
ای پرده پوش اسرار بندگان گنه کار! تو خود بهتر می دانی وظایفی که انقلاب و اسلام عزیز به دوشم گذاشته بود نتوانستم انجام دهم و سر تا پا گناه و شرمنده شهدا هستم و برای آمرزش گناهان راهی به جز تشنه لب جان دادن در رهت نیافتم.پاکیزه و بی ریا مرا بپذیر و در جوار شهدا پناهم ده.
و اما سرورم،یا ابا عبدالله،ای شهید تشنه لب، ای عزیز درگاه خداوندی من به تعقیب مرام توام که بیرق خونین آن به دست فرزند برومندت، خمینی کبیر در احتزاز است و آن را آگاهانه برگزیدم.
دامن شفاعت از تو و دست پرگنه از من،یا عبا عبدالله،شفاعت.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
سلام بر مولایم ،آقایم حضرت مهدی (عج) ونائب بزرگوارش حضرت امام خمینی رهبربت شکن
پروردگارا قبولم کن ومرا پاکیزه بپذیر . ای عزیزان دین خدا در خطر است برماست که همگی به یاری دین خدا برخیزیم والا فردا در پیش مولاحسین (ع) شرمنده خواهیم بود وآنروز دیگر خیلی دیر شده است.

ای مسئولین خدمتگزار اسلام وامت شهید پرور در پشت جبهه ، بدانید که مسئولیت بسیار خطیری به عهده شما گذاشته شده وامروز تضعیف حزب ا... که بازوی مستحکم ولایت فقیه میباشد تضعیف ومظلومیت ولی امر است .وای ملت عزیز ایران ،بدانید که این جنگ دیر یا زود تمام خواهد شد و برنده ای خواهد داشت که آن اسلام است مبادا آنقدر بنشینید که جنگ تمام شود وشما شرمنده شوید همه خواهند مرد ولی عزت ،در راه دین کشته شدن است. مساجد را خالی نگذارید وپشتیبان روحانیت باشید .در مراسم عزاداری ابا عبدا.... الحسین بیشتر شرکت کنید واز نماز جماعت غفلت نکنید که ما اصلا برای نماز جنگ میکنیم .
((روحش شاد وراحش پر رهرو))

شهید حمید پرکار

شهید حمید پرکار
فرزند: الهوردی
تاریخ تولد :1340
محل تولد : مراغه
تاریخ ومحل شهادت : 4/10/65 شلمچه (عملیات کربلای 4)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))

شهید حمید پرکار در دی ماه 1340 در خانواده ای متدین وعاشق ائمه ی معصومین ، چشم به جهان گشود. حمید از همان کودکی به انجام فرایض دینی ومسائل مذهبی علاقه وافری داشت ودر نزد پدر بزرگوارش شیوه زندگی وچگونه زیستن را آموخت. او تاثیر زیادی در تقویت بنیه مذهبی و مکتبی بچه های محلش ودوستان وهمرزمانش داشت .شهید در دوران انقلاب در پخش اعلامیه های امام راحل به مردم وتهییج مردم برای شرکت در تظاهرات وراهپیمایی وتهیه وتدارک مواد لازم و... حضور فعالی داشت. با آغاز جنگ به ندای "هل من ناصر ینصرنی" مراد ومریدش جانانه لبیک گفت. 6سال تمام وبلکه بیشتر در جبهه های نبرد حق علیه باطل، حضور آگاهانه داشت و در عملیاتهای زیادی از جمله عملیات های « مسلم ابن عقیل» ،«والفجر مقدماتی»،« شکست حصر آبادان» ، «طلوع فجر»، «عملیات پارتیزانی کردستان وبوکان» ،«خیبر»،«بدر» و«کربلای 4» شرکت کرده و تا دل دشمن بعثی نفوذ پیدا می کرد. حمید آنچنان شیفته ی سادگی و قناعت بود که اکثرا برروی خاک نماز می گزارد وازنشستن بر روی فرش کراهت داشت
.چند روز قبل از عملیات «کربلای 4 »نیروهای گردان امیر المومنین لشکر 31 عاشورا با فرماندهی حمید در کانالی که قبل از عملیات آماده کرده بودند با تجهیزات بصورت ستونی استقرار یافته بودند ،که وی هنگام اذان صبح توسط گلوله خمپاره 120 دشمن به شهادت رسید.


(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))

ای شهیدانی که امام ومقتدای خویش را آیت حق یافتید ودر بازار عاشقی به او نقد، جان باختید و با یاران طاهر خود در بهشت موعود وجایگا هی نمونه، که هم اکنون نیز هر هفته وعده گاه رهروانتان می باشد جای گرفتید. ای برادران وخواهرانم !مواظب باشید عنکبوت غفلت بر دیوار وجودتان لانه نکند وموریانه ی وسوسه ، بر دلتان نیفتد؛ محکم باشید وصبور ،صادق وصالح ،خاشع وراکع ؛قرآن زمزمه لبتان ؛دعا سلاحتان ؛مسجد سنگرتان ؛نبرد تا شهادت شعارتان باد.

آخرین مناجات
در عملیات کربلای چهار مارا در منطقه پیاده کردند و گفتند: "گردان ولی عصر برود خط بشکندبعد شما ادامه دهید". یک کانال بود که به اروند وصل می شد .منتظر ماندیم تا غواص ها مشغول شوند ،تقریبا شب بودشبی بود که خیال از افلاک گذر می کرد وما درهولناک ترین مرکز خطر بودیم .از هر خراش خمپاره ای خاک بیتاب می شد .یک پارچه آسمان پر از آتش بود. رزمندگان تا صبح مشغول نیایش و مناجات بودند. سیاهی شب و نزدیکی عملیات و نماز شب در اوج سیاهی وباران تیرهای مذاب . به گوش می رسید طنین سطوت آور ابرمردانی که می نالیدند و التماسی متعالی برای شهادت را در شعله های هر ناله ای همراه با بارقه ای بیرون می ریختند.تنها خواسته ای که از دل و جانشان بیرون می آمد ودر لبانشان می نشست ، شهادت بود .
بسیاری باهم وداع می کردند و هم دیگر را همچون دو موج در تلاقی شکوهمند تاریخ در آغوش می کشیدند .
همه منتظر اعلان عملیات بودیم مسئول دسته همه را درکانال جمع کرد .بالاخره سپیده از راه رسید وانتهای افق اندکی سفیدی گرفت.صدای اذان عادل محمد رضا نسبت وبرادر پرکارخفته ها را ازخواب پراند.آنان که دمی نخوابیده بودندجلوتر از بقیه آستین ها را بالا زدند و وضوی عشق آغاز گردید.عده ای در اطراف به نماز قیام نمودندولی اکثربچه ها به دنبال آن بودند که نماز سپیده را پشت سر فرمانده قهرمان خویش ادا نمایند. حمید به سوی نماز راه افتاد وعادل به اذان خویش ادامه می داد.در چند قدمی عادل که هنوز اذان می گفت حمید به همراه منصور خدائی دیده بان دلاور گردان با قامت استوار ایستاده بود.اذان به انتها می رسید که ناگهان غرشی رعب آور برخاست این غرش از توپخانه ی دشمن بود.در همین حال گلوله ای در میان حمید و عادل افتاد وترکش هایش قیامتی برپانمود .حمید در کنار خدایی وعادل با بدن سوراخ سوراخ شده برزمین افتاد هرسه باهم، که گوئی در رفتن سوی معبود خویش پیمانی باهم بسته بودند. خودرا به حلقه ی محزون برادران رسانده، دیدم برادر پرکار روی دست های رزمندگان است واز گردن و پشت زخمی شده ولی با آن حال که خون از وجودش جاری می شد واز نوک انگشتانش بر زمین می چکید لبانش تکان می خورد؛ آنان اذان ونماز ناتمام خود را با آخرین ارتعاشات گلوی خونینشان به پایان رساندند و در آخر، صدای ضعیفشان در میان هیاهوی گریه ی رزمندگان محو گردید.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید حمید باکری

شهید حمید باکری
فرزند: فیض اله
تاریخ تولد :1334
محل تولد : ارومیه
تاریخ ومحل شهادت : 1362 عملیات خیبر


(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
سردار رشید اسلام شهید حمید باکری همزمان با تولد شعله های انقلاب در سال 1334 در شهر ارومیه به دنیا آمد.بسیار تیز هوش بود و به نماز اهمیت زیادی می داد.با اینکه یک سال با برادرش،مهدی اختلاف سنی داشت اما همیشه و در همه حال مطیع برادر بود.در شهر تبریز با برادرش مهدی و یکی از دوستان او هم اتاق شد و به فعالیت سیاسی و خودسازی پرداخت.در سال 55 به ترکیه و از آنجا به سوریه رفت تا یک دوره چریکی ببیند.بعد از آن به آلمان رفت تا درس بخواند.اما با عزیمت اما خمینی به پاریس،به آن دیار راهی شد.با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه هفت آبادان را عهده دار شد.مدتی نیز در جهاد سازندگی به فعالیت پرداخت.اما دل حمید برای جبهه ها می تپید.
باز رهسپار جبهه شد و در عملیات «بیت المقدس» نقش موثری در گشودن دژهای محکم دشمن هنگام ورود به خرمشهر ایفا کرد و سر انجام در عملیات خیبر به عنوان جانشین لشکر 31 عاشورا در رکاب برادر،به حماسه آفرینی پرداخت تا اینکه خمپاره ای او را با خود به مهمانی خدا برد.
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
در این لحظات آخر عمر سرتا پا گناه و پشیمانی،وصیت نامه خود را می نویسم و علم کامل دارم که در این مأموریت شهادت،جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم کنم.انشاءالله که خدامون متعال با رحمت و بزرگواری خود،گناهان بی شمار این بنده خطاکار را ببخشد.
دعا کنید خداوند شهادت را نصیب شما بکند که در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان آن روز به سه دسته تقسیم می شوند:
- دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.
- دسته ای راه بی تفاوتی را بر میگزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.
- دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.
پس، از خدا بخواهید که از عواقب بعد از جنگ در امان بمانید.چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهند شد و جزء دسته سوم بودن بسیار سخت و دشوار است.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید مهدی باکری

شهید مهدی باکری
فرزند:
تاریخ تولد :1333
محل تولد : میاندوآب
تاریخ ومحل شهادت :

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
سردار رشید اسلام مهدی باکری در سال 1333 در شهرستان میاندوآب معتقد ومذهبی دیده به جهان می گشاید او در سنین کودکی مادرش را از دست میدهد واز همان طفولیت با مشقت ورنج زندگی خودرا سپری میکند تا اینکه در سال آخر دبیرستانش برادرش علی بدست رژیم شاه به شهادت میرسد.ایشان تحصیلات خودرا در رشتهمکانیک دانشگاه تبریز ادامه میدهد وبعداز اخذ مهندسی مکانیکی به خدمت سربازی رفته وبنا به فرمایش امام از خدمت فرار میکند وبطوره مخفیانه به مبارزات به زندگی اش ادامه میدهد .پس از انقلاب اسلامی وارد سپاه میشود وپس از =شهادت مهدی امینی به فرماندهی عملیات سپاه ارومیه منصوب میشود وهمچنین به عنوان شهردار به وظایفخود ادامه میدهد که با شروع جنگ تحمیلی به سمت جبهه های حق علیه باطل می شتابد ودر همان اوایل ورود به جبهه جنوب با توجه به سوابق درخشانش به سمتمعاونت تیپ نجفاشرف در عملیات بیت المقدس که منجربه آزادی خرمشهر شد منسوب میشود که در مرحله دوم این عملیاتاز ناحیه کمر زخمی میشود .ایشان در عملیات رمضان تحت عنوان فرمانده تیپ عاشورا رشادتها از خود نشان دادهومجددا در این عملیات مجروح میشود .ایشان در عملیاتهای مسلم بن عقیل ووالفجر وخیبر وبدر به افتخارآفرینی ادامه میدهد . ولی در عملیاتبدر یکی از طراحان اصلی ویکی از فرماندهان راهگشا برای شکستن خط اولدشمن بود وبلافاصله لشکر عاشورا به کنار رود دجله رسیدوهنگامیکه ایشان بهشدت مجروح شد وتیری سجده گاه آقا مهدی را شکافت، هنگامیکه میخواستند پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال دهند قایق حامل پیکر وی مورد هدف موشک آر پی جی دشمن قرار گرفتوبدلدریای عاشق پیوست .

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
خدایاگرچه ازرحمت وبخشش تو نا امید نیستم ولی تذرسم از این است که رفتن خالص نباشد وپذیرفتهدرگاهتنشوم ،خدایا نمیرم در حالیکه از ما راضی نباشی. تهی دستم خدایا قبولم کن ،سلام بر روخح خدا نجات دهنده ما از عصر حاضر،‌عصر ظلم وستم ،‌عصر کفر والحاد ،مظلومیتاسلام وپیروان واقعیش .
ای عاشقان ابا عبدا... بایستی شهادت را در آغوش گرفتوگونه ها بایستی از حرارت وشوقش سرخ شود وضربان قلب تندتر بزند، بایستی محتوای فرامین امام را درک وعملنمائویم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بجای آورده باشیم .هموارهتربیت حسینی وزینبی بیابید، ورسالت آنها را رسالت خود بدانید وفرزندان خودرا نیز همان گونه تربیتدهید که سربازانی باایمان وعاشق شهادت وعلمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل(ع)‌برای اسلام بهبار آیند.

((خدا یا مرا پاکـیزه بپذیــر))