شهید اصغر دیزجی

شهید اصغر دیزجی

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
پس از ستایش خداوند سبحان ودرود بر رسول اکرم وائمه اطهار بلاخص حضرت مهدی ونائب بر حقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی وامت شهید پرور ایران
برادر وخواهرم لحظه ای از نام ویاد خدا غافل مباش در راه دین بکوش که هرچه بکوشی باز کم است قامت را بلندگیر وندای ((ا... اکبر)) سر بده وفریاد شهیدان خدارا به مردم برسان که همانا فریاد ما پیروی کردن ازخداوقرآن وخمینی کبیر است.
از شما خواهش میکنم در هرحال پیرو ولایت فقیه باشید وهمیشه روحانیت را سر مشق خود قرار دهید وباکفارومنافقین وقدرتهای شیطانی باتمام قوا بجنگید ودر نمازهایتان امام امت را دعاکنید.

((روحش شاد وراحش پر رهرو))

شهید حسین دعاگویی

شهید حسین دعاگویی
فرزند:حیدر قلی
تاریخ تولد :1346
محل تولد : هریس
تاریخ ومحل شهادت :27/1/66 شلمچه (عملیات کربلای 9)

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
این فرزند آزاده ی امت درسال 1346 در خانواده مستضعف و متدین به دین مقدس اسلام چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع سوم راهنمایی در شهرستان هریس ادامه داد و بعد از شروع جنگ تحمیلی به دلیل درک بارسنگین تکلیف دفاع از اسلام، مشتاقانه درس را رها و به سوی جبهه ها روانه گشت. وی نظر به اخلاق پسندیده ای که داشت در معنویات غوطه ور بود واز این راه دوستان زیادی را به خود جذب می کرد. اکثر اوقات فراغت خود را در پایگاه های مقاومت هریس می گذراند ودر اکثر مجالس با سخنرانی های دلنشین ، مستمعین را غرق در شور و اشتیاق می نمود. بیشتر عملیات های غرور آفرین شاهد شهامت های این عاشق امام و شهادت بود. بالاخره روح بی قراراوبه همراه جسم تابناکش در مورخه 27/1/66 در ادامه عملیات «کربلای 9 »در اثر بمباران شیمیایی دشمن در جبهه شلمچه، شرق بصره، به ملکوت اعلی پر کشید.

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
خدایا در این چند روزی که زنده ام توفیق درک وحدانیت و نبوت و ولایت امام امت و درک عمل به اسلام راستین را بر من اعطا فرما. ای امت حزب ا... جهاد یکی از دستورات مهم اسلام است و بر مسلمانان واجب است که برای ترویج خداپرستی واجرای احکام الهی ومبارزه با دشمنان اسلام وقرآن جهاد کنند. ای مسلمانان! آگاه باشید دیگر در این زمان خوابیدن وغفلت کردن گناه بزرگی است در این زمان معیار ،معیار عمل است. برادران وخواهرانم باید شخصیتها را با حق سنجید نه اینکه حق را با شخصیت ها. ای امت حزب ا... وشهید پرور در نماز جمعه ودر دعاهای کمیل وتوسل ودر مجالس شهدا ودرمراسم سوگواری ابا عبداله الحسین (ع)شرکت کنید.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید یحیی دلدار بناب

شهید یحیی دلدار بناب
فرزند: میر کریم
تاریخ تولد :1341
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 4/10/65

(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
بیست وچهار سال پیش از عملیات کربلای 4 ، در حوالی «آرا کوچه » (محله باغمیشه تبریز ) فرزندی پا به عرصه وجود گذاشت که بعدها در عرصه های جنگ با دشمن متجاوز بر صفحات دفترش نوشت « من متولد سال 1341 هستم و جزو خوشبخت ترین نسلها ، چرا که یکی از همان سربازانی بودم که حضرت امام فرموده بود : هنوز در گهواره شان شیر میخورند » در روز تولدش اختلال در کسب وکار پدر خانواده به اوج خود رسید و پدر جلای وطن کرد . چند ماهی در آبادان بود تا در آمد مختصری فراهم آورد . این گونه بود روز شروع زندگی یحیی اما بعدها استعداد برجسته اش در دوران تحصیلات ابتدایی از زبان معلمانش شنیده شد که او مستعد است به طوری که میتواند سه پایه تحصیلی را در یکسال بگذراند . سالها از پی هم سپری شد تا اینکه در یک بده بستان شغلی پدر ورشکسته شد و این ، روح لطیف شهید را آزرده کرد وتا جایی که غرق مشکلات خانواده بود که رفوزه شد. ورشکستگی پدر به زودی به سامان آمد اما در همین سالها - 56 و57 - حکومت پهلوی در هم شکسته شد وپیروزی انقلاب از میر یحیی جوانی نمود مانند بسیاری دیگر که دل در گرو عشق امام داشتند . واو تکلیفی فراتر از درس ومدرسه را پیش روی خود می دید مدرسه را در همان مقطع راهنمایی رها کرد وکمک کاری به پدر را (مدتی در شغل سیم کشی وزمانی هم شاگردی لباس فروشی در بازار ) به کناری گذاشت و سر پر شورش را برداشت و رفت تا در تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جایی برای خدمت به انقلاب دست وپا کند وچنین هم شد و او جزو اولین نیروهای سپاه تبریز پذیرفته شد.
زمستان سال 58 زمان شروع حضور او در سپاه و زمستان سال 65 زمان عروج اواست .

(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
خداوندا ! به عزت وجلالت سوگند که انتظار هیچ پاداشی از تو ندارم ، چرا که اگر با عدلت رفتار نمایی می دانم که تنها یکی از گناهانم کافی است تا از مغضوبین درگاهت محسوب گردم . خدایا ! سوگند به وجود اقدست ، حتی عبادت ظاهری خود را در مقابل جبروتت ، جز گناه نمی بینم ...

((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید مقصود دباغی نژاد

شهید مقصود دباغی نژاد
فرزند: حسین
تاریخ تولد : 1331
محل تولد : تبریز
تاریخ ومحل شهادت : 7/12/62 جزیره مجنون (عملیات خیبر)

((گوشه ای از زندگینامه شهید))
شهید مقصود دباغی نژاد درسال1331 در شهر تبریز به دنیا آمد. ایشان علاقه شدیدی به تحصیل داشت و تحصیلاتش را تا سوم راهنمائی ادامه داد اما به علت فوت پدرش نتوانست ادامه ی تحصیل بدهد ودر نیروی هوایی استخدام شد.سپس در حین کار تحصیلاتش را نیز ادامه داد ومدرک دیپلم گرفت .در زمان انقلاب وی هم گام وهم دوش خیل عظیم امت متدین وآگاه ایران در تظاهرات ها شرکت می کردوخروش خود را به فریادهای مردم آگاه پیوند می زد .با آغاز جنگ تحمیلی به سمت جبهه های حق علیه باطل شتافت ودر سه عملیات بزرگ شرکت کرد ودر نهایت در عملیات «خیبر» به درجه رفیع شهادت رسید.

مناجات
ای خدای عزیزم تو من را بهتر از خودم می شناسی ، اگر در تمام طول زندگی ام عملی به اصطلاح انجام داده باشم. می گویم که خالص نبوده است ،اقرار می کنم که بنده خوبی برایت نبوده ام وکمتر از آنم که با تو سخن بگویم . چگونه پیش تو برگردم در حالیکه از شرم وخجالت می میرم .وای بر من وای از این خجالت من حقم هست که عذاب شوم . عذاب میکنی بکن اما بگو که بخشیده ای اگر می سوزانی بسوزان ، ولی ای کاش بتوانم دوستت داشته باشم ودر جهنم فریاد بزنم ای اهل جهنم من که دارم می سوزم به خاطر گناه خودم است وهیچ از خدا ناراحت نیستم که عین عدالت است وآتشی که مرا می سوزاند از کجرویها وازگناهان خودم درست شده است . نه به بهشت فکر می کنم ونه به جهنم،فقط به خودت فکر می کنم . خدایا کمکم کن .
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
ای مردم ! ای انسانها ، شما انسانید ؛خدا به شما عقل داده، خیانت نکنید؛ فکر کنید؛ بیدار شوید؛ بفهمید؛ مرگ در کمین شماست . بدانید دنیا بازی وسرگرمی است؛ محل زندگی ما در آن دنیاست به این دنیا دل نبندید.اگر به خدا ایمان دارید اطاعت از او ورسولش وصاحبان امرش بکنید. زنجیرهای وابستگی به این دنیا را پاره کنید. خود را بسازیدو به استقبال مرگ بشتابید .از همه ببرید وبه او بپیوندید. ای مردم بدانید زنده های واقعی کسانی هستند که دل آنها به نور ایمان روشن است.فریب ظاهر اشخاص وشخصیت افراد را نخورید وبه قول مولای ما علی(ع)« اشخاص را با حق بسنجید نه حق را با اشخاص» وبدانید کسانی که خودشان را نشناخته اند، نخواهند توانست جامعه را بسازند . برادری را بین خودتان حفظ کنید وتقوا پیشه کنید وبا خدا باشید وهرگز اختلاف نکنید.
((روحش شاد وراهش پر رهرو))

شهید اسماعیل دوستان

شهید اسماعیل دوستان
فرزند: غریبعلی
تاریخ تولد :1337
محل تولد : مراغه
تاریخ ومحل شهادت : 21/10/65 شلمچه
(( گوشه ای از زندگینامه شهید ))
فرزندی از نسل سرافرازان زمین وبرگزیدگان تاریخ ،در سال 1337 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشود. از نوجوانی همراه با گروه های مذهبی فعالیت می کردواز همان ابتدا با مسجد انس گرفت. سروصدای انقلاب که برخاست، اسماعیل خودرا وقف مبارزه کرد.پیام های امام را مخفیانه به محافل دانش آموزان می برد وبی هیچ واهمه ای آنها را توزیع می کرد.محفلی کوچک برای آموزش عقیدتی جوانان،به وجود آورد، که بعد ها آن را به مسجد کشاند وباتشکیل کلاسهای قرآن ،جوانان بیشتری راجذب نمود. اسماعیل پس از انقلاب وارد بسیج شد وپس از مدتی به عنوان مامور وارد سپاه گردید. بعد از مدتی آموزش ، راهی جبهه گردید ودر عملیات «مسلم بن عقیل» شرکت نمود. وی در عملیات زیادی ازجمله «بدر »،«کربلای 4»و... حضور داشت. بارها به علت جراحت ها ومصدومیت های شدید در بیمارستان بستری شد ودر نهایت در تاریخ 21/10/1365 در «شلمچه» به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید.

آخرین دیدار
وجود میدان مین مانع از آن بود که اسماعیل و دوستانش به سوی دوشکاهای روبروئی رفته وکارشان را بسازند. دوربین های مادون قرمز دشمن نیز منطقه رابرای آنها کاملا مشخص ساخته بود و به همین منظور تیراندازیشان خیلی دقیق بود.
افراد گروهان به شدت تلاش می کردند و اسماعیل سعی داشت به نوعی از این ورطه ی هولناک نیروهایش را خارج سازد .ناگهان گلوله ای از یک دوشکای عراقی به سویش شلیک شد وبرکمرش اصابت نمود. فرمانده گروهان که زیرنظر وی کار می کرد به طرفش دوید، اما اسماعیل که هنوز رمقی برتن داشت گفت:" شما بروید و معطل من نشوید. باید به هر طریقی که شده دشمن را از سر راه برداشت."
(( قسمتی از وصیت نامه شهید ))
امروز این درخت نونهال انقلاب که چند سال واندی از عمرش نمی گذرد وهنوز نتوانسته در مقابل طوفانهای خشمگین دشمنان جایش را محکم تر سازد، احتیاج به خون من وامثال من دارد. اگر نتوانیم امروز از این انقلاب پاسداری کنیم ، در مقابل نسلهای آینده، چه جوابی برای شهیدان و خانواده شهدا داریم.
خواهرم وبرادرم : تادیروز با شور مبارزه کرده ای، امروز با آگاهی مبارزه کن ،تادیروز در صفهای غیر منظم وتکی آمده بودی ،امروز با سازمان وتشکیلات هرچه منسجم تر بیا ، تا دیروز خودت را وابسته به یک قشر خاص میدانستی، امروز خودت را از تمام آن قشرها بدان ،وخواهرم حجاب اسلامی وچادر مشکی خودت را بعنوان برنده ترین سلاح وقاطع ترین منطق بر سرکن وبه مبارزه با یاوه گویان بپرداز.

((روحش شاد وراهش پر رهرو))